بــرخی مدیریت دانش را بخشی از مدیریت اطلاعات میدانند، امّا توجه به سلسله مراتبِ داده ـ اطلاعات ـ دانش و اهمیت و نقش هر یک از آنها، همچنین تجربیات ناموفقی که در رابطه با مدیریت اطلاعات ــ که بدون توجه به ساختار و فرهنگ سازمان ــ کسب شده، حاکی از آن است که این نظریه، طرفداران چندانی ندارد.
مدیریت دانش، بسیار فراتر از فناوری است امّا بیشک، فناوری بخشی از مدیریت دانش است. مسائل مدیریت دانش را نوعاً نمیتوان فقط با بهره گرفتن از فناوری حل و فصل نمود. بر اساس یک نظرسنجی، بزرگترین مشکل در مدیریت دانش؛ تغییر رفتار مردم» و بزرگترین مانع برای انتقال دانش؛ فرهنگ رایج» میباشد. بر این اساس، بیشترین نقش و ارزش فناوری در مدیریت دانش؛ در افزایش قابلیت دسترسی به دانش و تسریع انتقال آن است. فناوری اطلاعات، امکان استخراج دانش از ذهن افراد را افزایش میدهد. با فناوری میتوان دانش را در قالبی منظم گنجانده و به دیگر اعضاء سازمان و همچنین به دیگر سازمانها و شرکای تجاری در تمامی نقاط جهان منتقل نمود. فناوری، به رمزگذاری دانش و نیز گاهی به خلق دانش کمک میکند(افرازه، ۱۳۸۶: ۲۷).
شکل زیر میتواند نمونههایی از فناوریهایی باشد که برای تسهیل فرایند همگرایی دانش، مورد استفاده قرار میگیرند.
شکل ۲-۵- نقش فناوری در فرایند مدیریت دانش
نهان[۱] به آشکار[۲] نهان به نهان
آشکار به آشکار آشکار به نهان
منبع: (افرازه، ۱۳۸۶: ۲۷)
استفاده از فناوری در فرایند دانش پنهان به پنهان: رایجترین روشی که منجر به شکلگیری دانش پنهان گردیده و باعث به اشتراک گذاردن (تسهیم) آن میگردد، ملاقاتهای رو در رو است که به صورت غیررسمی رخ میدهد. البته امروزه ملاقاتهای همزمان با بهره گرفتن از فناوریهای اطلاعاتی، این فرایند را تسریع نمودهاست.
استفاده از فناروی در فرایند دانش پنهان به آشکار: تبدیل دانش پنهان به آشکار، شامل ایجاد قالب فکری مشترک و بررسی دقیق آن از طریق مکالمه است. بانکهای اطلاعاتی همزمان نیز ابزار بالقوه دیگری جهت جذب دانش پنهان میباشد.
استفاده از فناوری در فرایند دانش آشکار به آشکار: فناوری در فرایند تبدیل دانش آشکار به آشکار افراد، نقش واضحتری نسبت به دیگر موارد دارد. در این راستا به کارگیری فناوری برای مدیریت و جستجوی مجموعههای دانش آشکار به خوبی شکل گرفته است. فناوری در تسخیر و کسب دانش، از طریق ایجاد اسناد الکترونیکی عمل نموده و به سهولت از طریق صفحه وب، پست الکترونیکی و یا سامانه مدیریت اسناد، قابل اشتراک است. فناوری با کاهش موانع، همچنین ایجاد اسناد الکترونیکی و در اختیار قرار دادن ابزار مناسب جستجو، انگیزه افراد را ارتقاء میبخشد.
استفاده از فناوری در فرایند دانش آشکار به پنهان: فناوری به کاربران در ایجاد دانش پنهان جدید کمک میکند. از آن جا که جذب دانش، پیشنیاز لازم برای فعالیتهای سازنده میباشد، یک سامانه مدیریت دانش باید علاوه بر بازخوانی اطلاعات، استفاده و فهم اطلاعات را نیز تسهیل نماید (افرازه، ۱۳۸۵)
۲-۱-۱۸- جریان دانش در سازمان
قبل از این که نظریههایی پیرامون چگونگی توزیع و جریان دانش در سازمانها مطرح گردد، محققان به ویژه محققان و اندیشمندان علوم انسانی به تعریف و دستهبندی دانش، توجه داشتهاند. به طوری که مبتنی بر معرفتشناسی، تعاریف و دستهبندیهای مختلفی را نیز بیان داشتهاند. به طور نمونه، هرون[۳]» که یکی از افراد پرکار در حوزه مدیریت دانش محسوب می گردد، دانش را به چهار دسته طبقهبندی میکند. از نظر وی دانش شامل؛ دانش تجربی، دانش توصیفکننده، دانش پیشنهاد کننده و دانش کارکردی میباشد. دانش تجربی، از تماس و برخورد مستقیم با پدیدهها حاصل میشود. دانش توصیفکننده، برآمده از دانش قبلی است. این دانش از طریق تصاویر، شعر، داستان، موسیقی و امثالهم، پدیدهای را توصیف میکند. دانش پیشنهاددهنده، میتواند پدیدهها را با گزارههای اخباری تبیین کند. دانش کارکردی نیز بیانگر چگونگی انجام دادن عمل است و در قالب مهارتها و صلاحیتها، خود را نشان میدهد(اخوان و همکاران، ۱۳۸۹).
تمامی تعاریف و دستهبندیهایی که پیرامون دانش و مدیریت دانش ارائه میگردد، عمدتاً ریشه در تعریف ارسطو از انواع دانش دارد. ارسطو، انواع دانش را برحسب مقاصدشان به سه دسته تقسیم کرده است؛
۱- دانش نظری ۲- دانش ساخت ۳- دانش کارکردی
غایت دانش نظری، فهم و تبیینِ چه چیزی پدیدههاست. دانش ساخت، بیانگر چگونه ساختن و تولید اشیاء و پدیدههاست. دانش کارکردی نیز مرتبط با نحوه استفاده و کارکردن با پدیدههاست. دانش اخیر، چیزی را خلق نمیکند بلکه آن را تکمیل و اداره میکند.
نظریهپردازان سازمانهای یادگیرنده صرفاً بر بعد عملی دانش تأکید دارند. آنها دانش را توانایی یا ظرفیت اقدام اثربخش، تعریف میکنند و اطلاعات را دادهای میدانند که ممکن است در اقدام اثربخش، کمک کنند(رادینگ، ۱۳۸۶: ۴۱).
از دیدگاه سنگه»، نادیده گرفتن این تفکیک مابین دانش و اطلاعات، باعث شده که سازمانها در موج اول مدیریت دانش، هزینه زیادی را صرف نرمافزارهای فناوری اطلاعات برای جمع آوری، ذخیره و استفاده از اطلاعات نمایند. این دیدگاه تا زمانی که به دانش به عنوان یک شیء نگاه میکند نه یک فرایند، توانایی کمی در استفاده از دانش خواهد داشت. به همین علت، شکست خورده تلقی میشود. سنگه»، ایجاد موج دوم و سازندهتر مدیریت دانش را منوط به پاسخگویی به دو سؤال میداند؛ اول این که، انسانها چگونه دانش را تولید میکنند؟ دوم این که، چگونه این دانش، مابین سایرینی که اتفاقاً نقشی هم در تولید دانش نداشتهاند، منتشر و توزیع مییابد. پس از رشد نظریههایی که بر چگونگی توزیع و جریان دانش در سازمانها تأکید داشتند، مدلهایی نیز برای تبیین جریان دانش، توسعهیافته که در میان آنها، دو مدل بیشتر مورد توجه میباشد. مدل اول، چرخه عمر دانش[۴]» نام دارد و توسط مؤسسه همکاری بینالمللی مدیریت دانش ارائه گردیده است(سنگه[۵]، ۱۳۸۰، ۳۷).
شکل ۲-۶- دوره عمر دانش در سازمان
منبع: (سنگه[۶]، ۱۳۸۰، ۳۷)
در مرحله اول از این جریان، اطلاعات و دانش تأیید نشده از تعامل با دنیای خارج به دست میآید. سپس دانش و اطلاعات تحصیل شده، در سازمان و در قالب تلاشهای فردی یا گروهی تأیید و معتبر میشود و در نهایت، دانش تأیید شده در قسمتهای مختلف، برای افزایش اثربخشی سازمانی ترکیب و به کارگرفته میشود.
مدل دیگری که با نام مدل عمومی دانش[۷]» مطرح میگردد، جریان دانش را در چهار فعالیت عمده، سازماندهی میکند:
- خلق دانش: به تمامی فعالیتهایی اشاره دارد که موجب ورود دانش جدید به سازمان میگردد.
- ذخیره و نگهداری دانش: حفظ و موجود بودن دانش در سازمان را تضمین میکند.
- انتقال دانش: جریان دانش از یک فرد یا گروه در سازمان به فرد یا گروه دیگر را سبب میشود.
پایان نامه مدیریت با موضوع تعریف عملکرد
,دانش ,مدیریت ,فناوری ,آشکار ,استفاده , ,مدیریت دانش ,دانش را ,دانش و ,آشکار به ,ایجاد اسناد الکترونیکی
درباره این سایت