تعریف عملکرد
در یک سازمان هر فرد برای پیشرفت و نیل به اهداف تعیین شده شغلی نیاز به آگاهی از موقعیت خود دارد. این آگاهی موجب می شود که او از نقاط قوت و ضعف عملکرد و رفتار خود مطلع گردد و تمهیدات لازم را برای اثر بخشی بیشتر کوشش هایش به کار برد.سازمان ها نیز نیاز به شناخت کارآیی کارکنان خود دارند تا بر اساس آن وضعیت نیروی انسانی خود را بهبود بخشند و بدین طریق بر حجم ارائه خدمات خود بیفزایند و در روند حرکت های خود تحولات مثبت را ایجاد کنند.به قول یکی از فیلسوفان اسلام شناس زمانی یک مجموعه می تواند باقی بماند و اثر مطلوب بدهد که آن مجموعه موزون باشد، و یا به عبارتی از لحاظ مقدار لازم هر جزء و کیفیت ارتباط اجزا با یکدیگر در آن مجموعه توازن یا عدالت برقرار باشد.( میر سپاسی، ۱۳۶۵)
عملکرد به درجه انجام وظایفی که شغل یک کارمند را تکمیل میکند اشاره دارد (بایرز و رو ، ۲۰۰۸، ۲۱۶) و نشان میدهد که چگونه یک کارمند اامات یک شغل را به انجام میرساند. عملکرد اغلب با تلاش» که اشاره به صرف انرژی دارد یکسان تلقی میشود، اما عملکرد براساس نتایج فعالیتها اندازهگیری میشود. برای مثال یک دانشجو ممکن است تلاش زیادی را در آماده شدن برای آزمون بکار گیرد اما نمره کمی دریافت کند در این مورد تلاش زیادی صورت گرفته اما عملکرد پایین بوده است. به عقیده بایرز ورو (۲۰۰۸،۲۱۷) عملکرد افراد در یک موقعیت میتواند به عنوان نتیجه ارتباط متقابل بین: الف) تلاش، ب) تواناییها و ج)ادراکات نقش تلقی شود.” تلاش”، که از برانگیختگی نشأت میگیرد اشاره به میزان انرژی (فیریکی یا ذهنی) که یک فرد در انجام وظیفه استفاده میکند دارد.” تواناییها”، ویژگیهای شخصی مورد استفاده درانجام یک شغل هستند و” اداراکات نقش” به مسیرهایی که افراد باور دارند بایستی تلاشهایشان را در جهت انجام شغلشان هدایت کنند، اشاره میکند.نو و دیگران (۲۰۰۸، ۳۴۵) عملکرد را ناشی از ویژگیهای شخصی، مهارتها و نظیر آن میدانند همانطور که شکل ۱٫ نشان میدهد این ویژگیها از طریق رفتار کارکنان به نتایج عینی تبدیل میشوند.در واقع کارکنان تنها در صورتی که دانش، مهارتها، تواناییها و سایر ویژگیهای ضروری برای انجام یک شغل را داشته باشند میتوانند رفتارشان را نشان دهند.
) شکل ۲-۴: مدل ارزیابی عملکرد در سازمانها (نو و دیگران، ۲۰۰۸ ، ۳۴۵
دیگر مؤلفه اساسی مدل نو و همکاران، استراتژیهای سازمانی است. اغلب ارتباط بین مدیریت عملکرد و استراتژیها و اهداف سازمان نادیده گرفته میشود. نهایتاً مدل یاد شده اشاره میکند که محدودیتهای موقعیتی نیز نقش اساسی در عملکرد افراد ایفا می کند. همانطور که قبلاً ذکر شد، افراد ممکن است رفتار مناسبی انجام دهند اما نتایج مناسبی کسب نکنند. بنابراین، کارکنان بایستی دارای ویژگیهای مشخصی برای انجام مجموعهای از رفتارها و دستیابی به برخی نتایج باشند و به منظور دستیابی به مزیتهای رقابتی، ویژگیها، رفتارها و نتایج بایستی به استراتژیهای سازمانی گره زده شوند.
تعریف ارزیابی
تعاریف مختلف و متنوع می تواند به گستره دانش آدمی از مفهوم وحیطه عمل یک موضوع یا مبحث بیفزاید.لذا ما به تعریفی از ارزیابی در مدیریت اشاره می کنیم:
درمدیریت، ارزیابی به معنی ارزش نسبی پدیده ها که با به کارگیری معیارهای معین مورد سنجش قرار می گیرد.
۲-۳-۲- ضرورت و اهمیت ارزیابی عملکرد
ارزیابی عملکرد کارکنان فرایندی است که با فلسفه ایجاد زمینه مناسب برای شایسته پروری انجام می شود و علاوه بر مراحل ارتقا، انتقال، و خروج کارکنان؛ فرایند جذب ، به کارگماری و انتصاب را براساس معیارها بررسی می کند. در حقیقت سازمان ها به عنوان موجودی اجتماعی به ضرورت، نیازمند قاعده ای برای ارزیابی شایستگی های کارکنان خود هستند تا در تصمیم گیری های اجرایی، رشد و بالندگی کارکنان و بازخورد به کارکنان و همچنین پژوهش های سازمانی از آن استفاده کنند (Spector,2003) فرایند ارزیابی عملکرد به دلیل اینکه نه فقط در بهره وری و رشد سازمان ها بلکه در میزان خشنودی شغلی، رفتار شغلی، تعهد کاری و به طور کلی سلامت جسم و روان کارکنان تأثیر انکار ناپذیری دارد؛ از اهمیت و حساسیت ویژه ای برخوردار است. همچنین ارزیابی عملکرد با رفتارهای فرانقشی درسازمان مانند رفتار مدنی سازمانی و انگیزش شغلی در ارتباط است.( Bachrach et al,2006)
صاحب نظران و محققین معتقدند که عملکرد موضوعی اصلی در تمامی تجزیه وتحلیل های سازمانی است و تصور سازمانی که شامل ارزیابی و اندازه گیری عملکرد نباشد،مشکل است. صاحب نظران و محققین توجه به موضوع عملکرد سازمان را باعث توسعه تئوری سازمانی ذکر می کنند و عملکرد را موضوع اصلی درفضای عملی نیز می دانند.از این رو توجه محققین سازمان و مدیریت و علوم ی، اقتصاددانان، مدیران اجرایی را به خود جلب نموده است.
شناخت مسائل و مشکلات و بهینه سازی نظام ارزیابی عملکرد، دست کم از دو بعد دارای اهمیت است: اول اینکه سازمان ها نیازمند آگاهی از کارایی کارکنان خویش اند تا بتوانند برای بهبود عملکرد و ارتقای بهره وری فردی و سازمانی، وضعیت منابع انسانی خود را بهبود بخشیده، بر کمیت و کیفیت تولیدات خود بیفزایند. دوم اینکه، آگاه شدن کارکنان از نتایج عملکرد خود برای آنها مطلوب بوده، عموماً احساس رشد خواهند کرد؛ به این صورت که به نقاط قوت و ضعف خود پی برده، برای افزایش توانمندی های خویش براساس واقعیات تلاش خواهند کرد. ارزیابی عملکرد کارکنان، فرایندی بسیار مهم و از حساس ترین مسائلی است که مسئولان سازمان با آن روبه رو هستند.(تاج الدین و همکاران،۱۳۸۸، ۴۲) ارزیابی و اندازه گیری عملکرد موجب هوشمندی سیستم و برانگیختن افراد در جهت رفتار مطلوب می شود و بخش اصلی تدوین و اجرای ت سازمانی است.ارزیابی و اندازه گیری عملکرد بازخورد لازم را در موارد زیر ارائه می کند.( پیتر، ۱۳۷۳)
با پیگیری میزان پیشرفت در جهت اهداف تعیین شده، مشخص می شود که آیا ت های تدوین شده به صورت موفقیت آمیزی به اجرا در آمده اند؟با اندازه گیری نتایج مورد انتظار سازمانی و هم چنین اندازه گیری و رضایت کارکنان و مشتری ها مشخص می شوند آیا ت ها به طور صحیح تدوین شده اند.علاوه بر این،سیستم های حامی عملکرد و حامی مدیریت عملکرد مکانیزم های تشویقی را تهیه می کند که یادگیری و دانش سازمانی را به طرق زیر ارتقاء می دهد:
یک دستگاه اجرایی زمانی عملکرد خوب دارد که کارکردش را اندازه گیری کنند.این دستگاه نیازمند اندازه گیری عملکرد و یادگیری است که بتواند به پیشرفت سازمانی کمک کند و شاخص های رشد سازمانی، بهبود موثر، و پیشرفت های مستمر را شناسایی کند. سیستم اندازه گیری قادر خواهد بود تا افراد و تیم ها را شناسایی ونیز حسن نیت کارکنان را به اهداف دستگاه اجرایی سنجیده و اعتماد و شایستگی آنان را ارتقاء دهد.
تعداد محدودی از سازمانها به دنبال آن هستند که از طریق بهسازی عملکرد کارکنان خود بهره وری را افزایش دهند در حالی که ارزیابی عملکرد اهمیتی استراتژیکی دارد زیرا اگر برگه ارزیابی به گونه ای اثربخش طرح ریزی شده باشد به منزله قرارداد فی مابین سازمان و مستخدم عمل می کند. این قرارداد به مثابه نظام ارزیابی و نظارت است و باعث می شود که ارزیابی عملکرد بهتر بتواند به مقاصد زیر خدمت نماید:(خادم و حاجی آبادی،۱۳۸۷، ۲۷)
جدول ۲-۱: مزایای ارزیابی عملکرد در سازمان
پرورش مدیران | جبران خدمت | برنامه ریزی نیروی انسانی |
شناساندن شغل به سرپرست | ایجاد فرصت مساوی | اندازه گیری عملکرد |
ایجاد بازخورد | اختصاص منابع | حفظ عدالت |
۲-۳-۳- فواید ارزیابی عملکرد
در صورت تحقق هدف های ارزشیابی عملکرد فواید و منافع ذیل را برای سازمان وکارکنان به دنبال خواهد داشت:
طی یک نظرسنجی از ۱۰۶ روانشناس صنعتی ۱۰ کاربرد مختلف برای داده های حاصل از ارزیابی عملکرد بیان شده است که عبارت اند از:
روش های متداول ارزیابی عملکرد
روش های متداول ارزیابی در سیر تاریخی خود از روش های ساده ذهنی آغاز وبه روش های نسبتاً دقیق تر رسیده است. با این وجود هنوز بشر به ابزاری که بتواند با دقت کافی به چنین امری مبادرت نماید، دست نیافته است و چون سیر حرکت ارزش های معنوی در جوامع انسانی در آینده به نحوی می باشد که به رغم امروز، وم دستیابی به چنین ابزاری را بی اهمیت تلقی کند.
روش درجه بندی ترتیبی
در روش درجه بندی، هریک از سرپرستان، افراد تحت نظارت خودرا از لحاظ نحوه انجام وظایف و علاقمندی به کار مورد سنجش قرار داده و موقعیت نسبی هر یک را نسبت به بقیه کارکنان تعیین می کنند.به طور مثال، در یک دایره اداری که در آن پانزده کارمند به انجام وظایف مشغولند، رئیس اداره هنگام تعیین شایستگی وضع هر یک را با سایر کارمندان به طور جمعی مقایسه کرده و با سنجش عواملی نظیر:رفتار، ابتکار، همکاری، علاقه به کار،وجدان کاری، اخلاق و نظایر آن، ارزشیابی و درجه یکایک آنان را مشخص می کند.
نتیجه ارزشیابی شایستگی به روش درجه بندی ترتیبی معمولا به صورت لیستی از اسامی که شماره ردیف آن نشانه اولویت است تنظیم می گردد.با وجود آن که روش درجه بندی یک روش ساده، مقرون به صرفه وقابل اجراست، ولی به علت ذهنی بودن عوامل تعیین شایستگی استفاده از آن به دلایل ذیل محدود می باشد:
– ممکن است رئیس تحت تاثیر احساسات، عواطف واکنش های آنی و روانی قرار بگیرد و یا آنکه نظر اجمالی خود را بدون مطالعه ابراز کند.
– ارزشیابی کننده نمی تواند درجه اختلاف را دقیقاً مشخص کند.
روش مقایسه فرد با فرد
اگر تعداد کارکنان زیاد نباشد می توان از روش مقایسه فرد با فرد استفاده نمود مثلا اگر در حدود ۱۵ الی ۲۰ نفر کارمند داشته باشیم برای تعیین درجه شایستگی آن ها هر یک ازافراد با سایر کارمندان تک تک مقایسه می شوند.در این مقایسه، عواملی چون هوش، ابتکار، فعالیت وصفات شخصی، مبنای تشخیص شایستگی قرار م یگیرد.
روش مقیاسی
در این روش ابتدا تعدادی عوامل مانند:ابتکار، درجه همکاری، قدرت مدیریت یا رهبری قابلیت اعتماد، طرز سلوک وغیره را بنا بر مقتضیات سازمان انتخاب ودر جدولی درج می کنند.آنگاه کارکنان را بر حسب هر یک از عوامل به صورت درجاتی از قبیل : استثنایی،عالی، خوب، متوسط، ضعیف و بد،در ستون های مربوطه تعیین می نمایند.
روش توزیع اجباری
برای کاهش اعمال نظرهای شخصی و ذهنی روش های فوق، دو روش توزیع و انتخاب اجباری توصیه شده است.روش توزیع اجباری توسط ژزف تی فین پس از یک سری مطالعات آماری به منظور رفع نقایص روش مقیاسی ابداع گردیده است.در این روش توزیع شایستگی کارکنان یک توزیع نرمال در نظر گرفته شده به صورتی که اکثریت دارای شایستگی متوسط بوده و اقلیتی در دوحد منحنی در سطح برجسته ویا غیرقابل قبول می باشند.
– حداقل شایستگی( ۱۰ درصد کارمندان)
– کمتر از متوسط ( ۲۰ درصد کارمندان)
– متوسط( ۴۰ درصد کارمندان)
– خوب ( ۲۰ درصد کارمندان)
– عالی ( ۱۰ درصد کارمندان)
بی شک مم نمودن ارزشیابی به رعایت توزیع نرمال از آزادی عمل آن ها در اعمال نظرشخصی تا حدودی می کاهد، که البته هدف اصلی از به کار بردن این روش نیز همان است.اما باید توجه داشت که شایستگی یا توانایی کارکنان یک موسسه ااما تابع توزیع نرمال نیست بلکه ممکن است برحسب درجه دقتی که در امور کارمند یابی وانتخاب می شود،منحنی چولگی به راست یا چولگی به چپ داشته و در نتیجه انتخاب درصدهای مساوی برای دامنه های متقارن منحنی مناسب نباشد. به هر صورت اگر این روش همراه با روش های دیگر به عنوان یک مکانیزم کنترل به کار رود، بی نتیجه نخواهد بود.
روش انتخاب اجباری
نوع دیگر از انواع ارزیابی که فلسفه ایجاد آن مانند روش قبل کاهش اعمال نظرشخصی ارزیاب و تا حدی کوتاه کردن است و از اظهار نظرهای افراطی است، روش انتخاب اجباری می باشد. دراین روش برحسب صفات و عملکردهایی که مورد ارزشیابی است،فهرستی از مشخصات تهیه می شود و از ارزشیاب خواسته می شود جمله ای را که بیشتر با وضع کارمند هماهنگی دارد، و یا این که حدود متصف بودن ارزشیابی شونده به صفاتی که در جملات منظور شده را با علامت گذاشتن در ستون هایی که حدود آن صفات را مشخص کرده، تعیین نماید.
چون در این روش ارزشیابی کننده را در جریان ارزش عددی و یا ضرایب در نظر گرفته شده برای صفات و عملکردهای مورد نظر نمی گذارند، در نتیجه ارزشیابی کننده حتی المقدورشخص مورد ارزشیابی را آن طور که هست، معرفی می کند.(ستاری، ۱۳۸۰)
روش فرم ارزیابی
در این روش، پرسش نامه ای در ارتباط با وظایف پرسنل تنظیم می شود ونحوه کار کارکنان بر اساس هر پرسش مورد ارزشیابی قرار می گیرد.در تنظیم چک لیست سعی می شود که ستون هایی برای ثبت نتیجه ارزشیابی پیش بینی شود.ارزشیابی کننده پس ازمقایسه نحوه انجام کار ارزشیابی شونده با شرح وظایف او به پرسش های چک لیست که معمولا به صورت بله یا خیر تنظیم می شود با علامت گذاشتن پاسخ می دهد.این روش به علت سهولت اجرا، بسیار متداول است.
روش وقایع حساس
یکی از جدیدترین شیوه های تعیین شایستگی کارکنان، روش وقایع حساس می باشد .برقراری این روش مستم تشخیص، طبقه بندی وثبت رویدادهای مهم خدمتی کارکنان است.
معمولاً یک واقعه وقتی حساس تلقی می شود که انجام و یا خودداری از انجام آن توسط مسئول مربوطه برای سازمان نتایج ثمر بخش یا زیان بخشی به بار آورد . به عبارت دیگر وقایع رویدادهای خارجی از حد متعارف و انتظار سرپرست به شمار می آید.استقرار روش حساس مستم استفاده از رویه های زیر است:
– تعلیم سرپرستان به اصول روابط انسانی و ایجاد مهارت در تشخیص رویه ارتقاء و فلسفه این گونه ارزشیابی ها؛
– تعلیم و نحوه تشخیص و ثبت وقایع حساس و روش به کار گرفتن آن در ارزشیابی؛
– آشنا ساختن سرپرستان به رموز مصاحبه و نحوه انجام مذاکره با متصدیان در زمان حدوث واقعه و بعد از آن.
روش فوق باعث رهایی کارکنان از تشویش بی اطلاعاتی از وضع خودشان در سازمان گردیده وبه آن ها فرصت می دهد تا نتایج کار خودرا در هر مورد به اطلاع رؤسای مربوطه رسانده و بامشاوره با آنان در جهت بهبود و اصلاح نقایص خود بکوشند .(Kanin & Bevan, 1992)
روش تجزیه عملیات یا مدیریت بر مبنای هدف
در روش تجزیه عملیات که مبتکر آن دو گلاس مک گریگور است، ابتدا شرح وظایف توسط کارمندان تهیه، حدود وظایف و مسئولیت ها به کمک سرپرستان تعیین می شود سپس هدف های عملیاتی که باید مثلاً در یک دوره شش ماهه انجام شود، تعیین می گردد . پس ازخاتمه دوره مزبور متصدی مربوطه شخصاً عملیات انجام یافته را با هدف های نرم افزار مقایسه و ارزشیابی می کند.در این روش که در واقع یک روش خود ارزشیابی است، اگر از اصول روابط انسانی پیروی شود، نتایج مطلوبی حاصل می شود. در اینجا سرپرست نقش قاضی یا ارزشیاب را ندارد، بلکه در مسیر کار، زیردستان خود را در رسیدن به هدف های تعیین شده یاری می کند. البته حصول نتایج مطلوب در این روش بستگی و ارتباط فوق العاده با خصوصیات محیط داخل وخارج سازمان دارد. این روش را شاید بتوان مبنای اندیشه مدیریت عملکرد
تلقی نمود.
روش بررسی داخلی
این روش معمولا در سازمان های بزرگ انجام می شود. دراین روش یکی از کارشناسان ماهر منابع انسانی که قبلا نیز برای همین منظور آموزش دیده با رؤسای واحد های سازمان مصاحبه می کند ونظر آنان را نسبت به همکارانشان جویا می شود خصوصاً در زمینه پیشرفت کار و عملکرد آن ها اطلاعاتی کسب و نتیجه را در پرونده استخدامی منعکس می نماید و با اجرای روش فوق، مدیر منابع انسانی می تواند اطلاعات دقیق ومهمی درباره منابع انسانی سازمان جمع آوری و پیشنهادات موثری در جهت استفاده مطلوب از این منبع راهبردی ارائه دهد.
روش تشریحی
در این روش بدون داشتن ضابطه یا معیار خاص سرپرست به صورت انشایی تشخیص خود را از نحوه کار ارزشیابی شونده در مدتی که با وی همکاری نزدیک داشته، می نویسد.این شرح توضیحی با این که ذهنی است بااین وجود می تواند نشان دهنده بسیاری از ویژگی های فرد باشد. این روش ارزشیابی به ویژه زمانی که فلسفه ارزشیابی صفات شخصی به کار برده می شود، مفید می باشد.
روش ارزشیابی گروهی
برای این ارزشیابی که معمولا درصنعت به کار می رود تیمی مرکب از پنج نفر، از سرپرست مستقیم ارزشیابی شونده و چهار سرپرست دیگر، که به نحوی با کار ارزشیابی شونده در تماس هستند، تشکیل می دهند و کار فرد فرد متصدیان را مورد ارزشیابی قرار می دهند. در واقع می توان آن را کمسیون ارزشیابی نامید. اعمال این روش نسبتاً نتیجه دقیق تری می دهد، ولی مستم صرف وقت و طبیعتاً هزینه زیاد است. (میرسپاسی، ۱۳۷۵)
۲-۳-۹- دشواری های ارزیابی عملکرد
صرف نظر از فرم یا روشی که برای گردآوری اطلاعات مربوط به ارزشیابی عملکرد به کار گرفته میشود روایی و پایایی این اطلاعات و حتی میزان عملی بودن روش گردآوری اطلاعات ممکن است تحت تأثیر الف: رابطه بین ارزیابی شونده و ارزیابی کننده، ب: ماهیت شغل و ج: شرایط سازمان قرار گیرد.
الف – رابطه بین ارزیابی شونده و ارزیابی کننده
در مورد ارزیابی کننده ممکن است چهار مسئله پدید آید:
این مقاومت ها ناشی از تعارض بین اهداف سازمانی، و هم بین اهداف افراد و هم بین اهداف افراد و سازمان وجود دارد که تعارض بین اهداف افراد و سازمان تعارض عمده می باشد.
پیامد کلی این مسائل خطاهایی است که غالباً در ارزشیابی ها پدید می آیند مرسو م ترین خطاها عبارتند از:
– هاله ای متفاوت با خود
– سخت گیری تأثیر اولیه
– گرایش میانی آسان گیری
– تازه ترین رخداد شبیه به من
خطاهای یاد شده در بالا گاهی عمدی و گاهی غیرعمدی رخ می دهند.البته این نکته نیز حائز اهمیت است که معتبرترین و با ثبات ترین فرم های ارزشیابی عملکرد نمی توانند در مواقعی که سرپرستان مرتکب چنین خطاهایی می شوند اثربخش باشند اما با آموزش می توان بسیاری از این خطاها را به حداقل رسانید.
علاوه بر مشکلات ارزیابی کنندگان، ارزیابی شوندگان نیز مشکلاتی را پدید می آورند.اول این که آنان ممکن است ندانند چه انتظاری از آنها می رود چون نم یدانند چه باید بکنند عملکرد درستی نداشته باشند.این امر بدان معنا نیست که توانایی های لازم را ندارند بلکه نمی دانند چگونه این توانائی ها را بکار گیرند.
دوم اینکه ارزیابی شوندگان توانایی کاری را که از آنان انتظار می رود را نداشته باشند البته این مشکل را می توان با آموزش دادن فرد و تطبیق وی با شغل برطرف کرد.
ب – ماهیت شغل
ارزش بالقوه هر نظام ارزشیابی عملکرد تا حدود زیادی به ماهیت شغل مستخدم بستگی دارد کیفیت و کمیت عملکرد در بسیاری از مشاغل ممکن است فراتر از اختیار زیردست
درک تمایز میان اطلاعات و دانش امری ضروری است، به خصوص در هزارهای که با وفور دادهها و اطلاعات مواجه هستیم و دسترسی آسان به حجم عظیمی از اطلاعات، آنها را ظاهراً بیاهمیت جلوه میدهد. با این وجود، آنچه مهم است تمرکز بر روی آن دسته از الگوهای اطلاعاتی است که دانش میآفرینند و از این طریق به خلق شگفتی میپردازند(ربیعی و خواجوی، ۱۳۸۹).
در متن تکنولوژی اطلاعات، دانش از دادهها و اطلاعات مجزا است. دادهها، مجموعهای از واقعیتها و اندازهها هستند، در واقع اطلاعات خام و اولیهای هستند که هیچگونه پردازشی بر روی آنها صورت نگرفته است. این در حالی است که اطلاعات، دادههای سازماندهی شده یا پردازشیافتهای هستند که دارای تاریخ مصرف مشخصی بوده و از دقت بالایی نیز برخوردارند. دانش نیز اطلاعاتی است توان تأثیر بر رفتار و عمل را داشته باشد.
عملی بودن به معنای ارتباط با دیگر حوزههاست، به این منظور اطلاعات مرتبط میبایست در مکان، زمان و بافت مناسب به گونهای در دسترس باشد که هر کس بتواند از آن در تصمیمگیریها استفاده کند. به عبارتی دانش میتواند در حل مسائل به کار گرفته شود، این در حالی است که داشتن اطلاعات، ممکن است چنین کارکردی نداشته باشد. توان انجام عمل، بخش لاینفک از داشتن دانش است (سالوندی[۱]، ۲۰۰۸: ۱۷۷).
بر این اساس میتوان گفت مابین دادهها، ارتباطات و دانش، یک فرایند سلسله مراتبی حاکم است که نهایتاً منجر به عمل و فعالیت میگردد. بدین شکل که با انتخاب و پردازش دادهها، اطلاعات تولید میشود. با انتخاب و ترکیب اطلاعات، دانش ایجاد میشود و با شکلگیری دانش، تصمیمگیری شده و عمل به وجود میآید.
منبع: (سالوندی، ۲۰۰۸: ۱۷۷)
پس بر این اساس، مدیریت دادهها و مدیریت اطلاعات و دانش در عین مرتبط بودن، حوزههای مجزا و متمایزند. سیستم مدیریت داده، امور تکراری و روزانه سازمانها و نهادها را خودکار کرده و انواع محدودی از اطلاعات را به دست میدهد. سیستم مدیریت اطلاعات به کاربران امکان میدهد که دادهها را تا سطح معینی کنترل و دوبارهچینی کرده و از این طریق به آنها کمک میکند تا ارتباط میان دادهها را کشف کنند. مدیریت دانش نیز با بهرهگیری از اطلاعات و ترکیب صحیح آنها به ترویج اشتراک و یادگیری مشارکتی در سازمان کمک می کند(تبریزی و رحیمی، ۱۳۸۷: ۶۷).
پیرامون دانش و انواع آن، طبقهبندیهای مختلفی صورت گرفته است. به طوری که در یک طبقهبندی خاص، دانش به چهار نوع شامل؛ دانش نیروی انسانی، دانش مکانیزه، دانش مستند و دانش خودکار (اتوماتیک) تقسیم گردیده است.
دانش مکانیزه
انش انسانی
دانش خودکار دانش مستند
منبع: (اقتباس از: امانتی، ۱۳۸۹)
در طبقهبندی دیگری که در خصوص انواع دانش صورت گرفته و به نظر جامعتر میآید، دانش به دو نوع صریح و ضمنی تقسیم شده است.
دانش صریح یا آشکار، دانشی است که به آسانی قابل انتقال است، به طوری که میتوان به کمک یک سری از نشانهها همچون حروف، اعداد و … در قالب نوشته، صدا، تصویر، عکس، نرمافزار و یا پایگاه داده، آن را تدوین و کدگذاری نمود. دانش صریح، دانشی است بر پایه قانونمندی که با استناد به قوانین، فعالیتها را با واقعیتها منطبق میسازد. این دانش، در طراحی دادهها، شیوههای عمل استاندارد و ساختار داده بکار میرود. این دانش، سازمان را قادر میسازد تا از سطح معینی از کارآیی و کنترل، رضایت داشته باشد. معمولاً دانش صریح در سازمانها به شکل قوانین و برنامهها و رویههای روزمره در میآیند که بر اساس آن، هر یک از کارکنان به انجام وظایف خود مشغول میشوند. این نوع از دانش به آسانی مبادله میشود. در این نوع از دانش میتوان مفاهیم و عقاید اصلی را یادداشت نموده و سپس آنها را از شخصی به شخص دیگر منتقل کرد (کریمی، ۱۳۸۷: ۴)
دانش ضمنی یا پنهان، دانشی است ذهنی و شخصی، که به آسانی قابل بیان، انتقال، اشتراک و فرموله کردن نیست.
بینش، بصیرت، شعور و درک شخصی، ترفندها و فوت و فنهای بکار گرفته شده توسط هر کس در حوزه دانش ضمنی او قرار دارد. دانش ضمنی به سادگی قابل کدگذاری و تبدیل به قوانین و دستورالعملها نیست و از طریق مشاهده و تقلید به دستمیآید.
دانش ضمنی از طریق مهارت کارکنان و از راه تجربه به دست میآید. در واقع دانش ضمنی، یک دانش شخصی است و انتقال آن به وسیله سنت و تجربیات مشترک صورت میگیرد و اگر به صورت همهجانبه در نظر بگیریم به عنوان یک حرفه میباشد.همچنین، طرح کارآموزی و آمــوزش ضمن کار.
دانش ضمنی، کارآیی را تضمین میکند. یعنی در صورتی که در سازمان، کارها به درستی انجام شود، آن سازمان میتواند به اهداف خود دسترسی یابد. ضمن این که باید در نظر داشت که این دانش میتواند زمینه خلاقیت و نوآوری را نیز مهیا سازد. بر این اساس، سازمانها باید یادگیری دانش ضمنی را برای افزایش مهارت و ظرفیت خلّاق کارکنانشان، تشویق نموده و دانش صریح را برای نهایی کردن کارآیی به کار گیرند. در نتیجه، سازمان میتواند به دانش سوم یعنی دانش جامعتر دست یافته و تمامی منابع هوشمند جهت رسیدن به کارآیی را ایجاد و منسجم نماید.
در هر حال آنچه که در مورد تمایز این دانش میتوان گفت، این که؛ دانش ضمنی در قلمرو دانش شخصی، شناختی و تجربی قرار میگیرد در حالی که دانش صریح، بیشتر به دانشی اطلاق میشود که جنبه عینی، عقلائی و فنیتر دارد. بیان دانش ضمنی با واژهها دشوار است، لذا فنآوری اطلاعات به طور سنتی روی استفاده از دانش صریح متمرکز شده است، در حالی که سازمانها برای انجام مؤثر کارهایشان نیازمند یکپارچه کردن هر دو نوع دانش هستند. از این رو در حال حاضر سازمانها درصدد ایجاد روشهایی جهت تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح میباشند، به طوری که بتوان آن را تدوین، ثبت و ذخیره نمود و این همان چیزی است که مدیریت دانش به عنوان هدف اصلی خود دنبال میکند (امانتی، ۱۳۸۹: ۴۲-۴۰).
عوامل مختلفی میتواند در بهرهگیری از دانش تأثیرگذار باشد که عوامل زیر از جمله مهمترین آنها میباشد(تولایی، ۱۳۸۹) :
اعتبار بخشی به دانش، فرایند سختی از کنترل، آزمون و بهبود مداوم دانش پایه برای رسیدن به واقعیتهای موجود و بالقوه است.
ارائه دانش حاکی از شیوههایی است که از آن طریق دانش به اعضای سازمان ارائه میشود. به طور کلی سازمانها میتوانند روندهای مختلفی در جهت ایجاد دانش پایه خود اتخاذ نمایند. با این وجود دانش سازمانی در موقعیتهای مختلفی توزیع شده، روندهای مختلفی را در بر دارد و در رسانههای مختلف چاپی و الکترونیکی ذخیره شده است و هر کدام گونه متفاوتی از ارائه دانش را ایجاب میکند.
لازم است که دانش قبل از بهرهبرداری در سطوح سازمانی و در درون سازمان به اشتراک گذارده شود. تعامل بین فناوریهای سازمان، فنون و افراد میتواند اثر مستقیم بر توزیع دانش داشته باشد.
به طور کلی دانش سازمانی باید در جهت محصولات، خدمات و فرایند سازمان به کار گرفته شود. اگر سازمانی به راحتی نتواند شکل صحیح دانش را در جای مناسب آن مشخص نماید در عرصههای رقابتی با مشکل مواجه خواهد شد. زمانی که نوآوری و خلاقیت راه پیروزی در جهان امروز است، سازمان باید بتواند دانش مناسب را در جای مناسب به کار گیرد.
سازمانها به منظور هدایت دانش فردی در جهت اهداف سازمانی، باید محیطی برای اشتراک، انتقال و تقابل دانش در میان اعضا به وجود آورده و افراد را در این جهت آموزش دهند. در واقع برای بسط دانش» باید هر فعالیتی را در راستای توسعه تعامل منطقی بین کارکردها هدایت نمود(خوانساری و حری، ۱۳۸۷).
برای ایجاد و خلق دانش، عموماً چهار مدل به شرح زیر مطرح میباشد:
۱- اجتماعیسازی[۴] (تبدیل دانش از ضمنی به ضمنی)
افراد از طریق کنشهای اجتماعی میتوانند در دانشی که جنبه شخصی داشته و فرموله کردن آن دشوار است، تا حدودی شریک شوند. در این حالت افراد مستقیماً دانش ضمنی خود را با دیگران به اشتراک میگذارند. برای مثال، به اشتراک گذاشتن تجربیات جنگی فرماندهان، که از طریق بازگویی خاطرات جنگ صورت میگیرد.
تبدیل دانش ضمنی به ضمنی از طریق مشارکت در تجربیات و تقلید و تمرینات، همچنین از طریق تعلیم استاد- شاگردی، شرکت در کنفرانسها و سمینارها، یا در خلال تعامل بین کارکنان در زمانهای استراحت حاصل میشود.
۲- برونیسازی[۵] (تبدیل دانش از ضمنی به صریح)
مدیریت دانش[۱]، یکی از شاخههای فرعی اقتصاد دانش است و یک مفهوم و روش جدید مدیریتی را معرفی میکند. این مفهوم، بر اساس تبدیل موهبتهای عقلانی کارکنان و سازماندهی نیروهای سودمندِ درونی اعضاء سازمانها (نیروهای رقابتی)، عمل میکند. مدیریت دانش به پیوند اطلاعات با اطلاعات، اطلاعات با فعالیتها و اطلاعات با فرد، جهت تحقق اشتراک دانش توجه دارد و با مدیریت اطلاعات نیز کاملاً متفاوت است. مدیریت دانش، اصطلاح تازهای است که جایگاه مهمی در نظریه و علم مدیریت پیدا کرده است. این مفهوم برای توصیف فراگردهایی مورد استفاده قرار میگیرد که از طریق آنها، سازمانها برای رسیدن به برتری رقابتی، به تولید و سازماندهی دانش پرداخته، آن را در دسترس همه کارکنان قرار میدهند. به عبارت دیگر، مدیریت دانش، فراگرد استفاده از سرمایه فکریِ تفوق سازمان در رقابت با سازمانهای همتا و مشابه است. برتری رقابتیِ یک سازمان از طریق یک شایستگی ویژه ـ همچون محصول، قیمت، خدمترسانی، کیفیت، کارآیی و … ـ به دست میآید که سازمان را قادر میسازد تا بهتر از رقبای خود با بازار و عوامل محیطی کنار بیاید (علاقهبند، ۱۳۸۴: ۱۷۱)
مدیریت دانش طیف وسیعی از فعالیتهاست که برای مدیریت، مبادله، خلق یا ارتقای سرمایههای فکری در سطح کلان به کار میرود. مدیریت دانش، طراحی هوشمندانه فرایندها، ابزار، ساختار و … با قصد افزایش، نوسازی، اشتراک یا بهبود استفاده از دانش است که در هر کدام از سه عنصر سرمایه فکری یعنی ساختاری، انسانی و اجتماعی نمایان میشود. مدیریت دانش، فرایندی است که به سازمانها کمک میکند تا اطلاعات و مهارتهای مهم را که به عنوان حافظه سازمانی محسوب میشود و به طور معمول به صورت سازماندهی نشده وجود دارند، شناسایی، انتخاب، سازماندهی و منتشر نمایند. این امر، مدیریت سازمانها را برای حل مسائل یادگیری، برنامهریزی راهبردی و تصمیمگیریهای پویا ــ به صورت کارآ و مؤثر قادر میسازد(اخوان و همکاران، ۱۳۸۹).
پیرامون مدیریت دانش تعاریف متعددی ارائه گردیده است. عدهای معتقدند، مدیریت دانش به معنای در اختیار گرفتن دانش کارکنان سازمان و حتی دانش خارج از سازمان و انتشار به هنگام آن برای انجام وظایف موجود در سازمان میباشد که رشد و توسعه بیشتر سازمان را در پی خواهد داشت. دانپورت» و پراساک» معتقدند، مدیریت دانش عبارت است از بهرهبرداری و توسعه سرمایههای دانش یک سازمان در جهت تحقق اهداف سازمان. دانشی که شامل دانش ضمنی و صریح میباشد (افرازه، ۱۳۸۶)
مایک بورک[۲]» نیز بر این عقیده است که مدیریت دانش، کمک میکند که اطلاعات، در زمان مناسب برای تصمیمگیریهای درست، در اختیار افراد مناسب قرار گیرد. دانش مهمترین سرمایه یک سازمان است. مدیریت دانش نیز چیزی جز مدیریت این سرمایه ــ از ابتدا تا انتهای دوره حیات آن ــ نیست. مدیریت دانش، شامل خلق، کسب، ذخیرهسازی، انتشار، اشتراکگذاری و به کارگیری دانش است.
به عبارتی، سازمان باید بتواند دانش مورد نیاز خود را شناسایی و در صورت وم آن را خلق کند، یا این که از منابع دانشِ خارج از سازمان کسب کند. البته دانش خلق شده یا کسب شده باید با نیازهی سازمان تطبیق داده شده و به تعبیری، آماده شود و به صورت مناسب ذخیره گردد تا در زمان و مکان و شرایط موردنیاز، مورد استفاده قرار گیرد(برگرن، ۱۳۸۵: ۷۵).
افزون بر این، هاینس» نیز مدیریت دانش را فرایندی میداند که مبتنی بر چهار رکن است:
از آنجا که نزج و ریشه پیدایش مدیریت دانش را به نخستین سالهای حیات اجتماعی بشر نسبت میدهند، لذا شاید بیان دقیق تاریخچه مذکور امکان پذیر نباشد. با این وجود ایجاد دانش به صورت مدوّن، شامل دانستن و دلایل آن، به کوشش فلاسفه غربی در هزار سال قبل بر میگردد. فلاسفه شرقی نیز اگرچه بیشتر بر دریافت هدایتهای و زندگی مذهبی تأکید نمودهاند اما به همان میزان فلاسفه غرب، در تدوین دانش، نقش داشتهاند.
پیتر دراکر» از جمله نخستین اندیشمندانی بود که توجه عموم را به ارزش داراییهای فکری جلب کرد. او در کتاب مشهور خود تحت عنوان جامعه پساسرمایهداری» چنین مینویسد که؛ مهمترین منابع اقتصادی جهت تولید، سرمایه یا منابع طبیعی و نیروی کار نیست بلکه امروزه این منبع بنیادی، صرفاً دانش بوده و خواهد بود. (داونپورت و پروساک، ۱۳۸۱: ۲۴)
در سال ۱۹۶۰، پولانی» بر مفهوم دانش و ضرورت شناخت آن تأکید نمود. فی ول[۳]» نیز به عنوان یکی از اندیشمندان حوزه مدیریت دانش، برای اولین بار اصطلاح سرمایه هوشی[۴] را مطرح نمود. بعدها ادوینسون»، اسکاندیا» و سالیوان» از اصطلاح سرمایه هوشی به عنوان دانشی که قابلیت تبدیل به ارزش را دارد استفاده نمودند. علاوه بر این، ادوینسون و سالیوان تأکید داشتند که سرمایه انسانی در خلق دارایی سازمانها مهمترین سرمایه است. در واقع وظیفه اصلی مدیران در خصوص سرمایه هوشی، تغییر و تبدیل منابع انسانی به داراییهای هوشی است. در ژاپن، نوناکو[۵]» در اواسط دهه هشتاد بر این موضوع تأکید نمود و در سال ۱۹۸۵ در کتاب خود تحت عنوان شرکت دانشآفرین» برای اولین بار، اصطلاح مدیریت دانش را به کار برد. در آمریکا نیز در سال ۱۹۸۹، اصطلاح مدیریت دانش» به طور رسمی در فرهنگ واژگان ثبت گردید.
بدین ترتیب اصطلاح مدیریت دانش» به عنوان فعالیتی مدیریتی که روی توسعه و کنترل دانش برای تحقق اهداف سازمانی تأکید دارد، به کار گرفته شد(اخوان و همکاران، ۱۳۸۹).
عوامل مختلفی در ایجاد و شکلگیری مدیریت دانش به عنوان یک فعالیت مدیریتی نقش داشتهاند که اهمّ آنها به شرح ذیل میباشد:
در بدو امر، به مدیریت دانش فقط از بعد فناوری نگاه میشد و آن را یک فناوری میپنداشتند، امّا به تدریج سازمانها دریافتند که برای استفاده واقعی از مهارت کارکنان، چیزی فراتر از مدیریت اطلاعات مورد نیاز است. انسانها در مقابل بعد فناوری و الکترونیکی، در مرکز اجراء، توسعه و موفقیت مدیریت دانش قرار میگیرند و همین عامــل انسانی، وجه تمایز مدیریت دانــش از مفاهیم مشـابهی همچون مدیریت اطلاعات میباشد(ربیعی و خواجوی، ۱۳۸۹).
لازم به ذکر است که علاوه بر عوامل فوق، فاکتورها و عوامل دیگری نیز در رشد و تکامل مدیریت دانش نقش داشتهاند که تئوریسینها و رومهنگاران، اینترنت و پژوهشهای کاربردی از آن جمله بشمار میآید. دراکر[۶]»،استراسمن[۷]» وسنج[۸]» از مهمترین و مؤثرترین کسانی بودند که بر اهمیت رشد اطلاعات و دانش صریح به عنوان منابع سازمانی و همچنین بر سازمانهای یادگیرنده و ابعاد فرهنگی مدیریت دانش تأکید نمودند. عامل دیگر، اینترنت بود که ابتکار مدیریت دانش را به اوج خود رساند. در واقع به کمک اینترنت، سیلِ مقالات و کتابها وارد سایتهای مختلف شد. تبادلات سریع و آسان نیز منجر به راهاندازی دهها کنفرانس و سمینار در زمینههای مختلف مدیریت دانش و رشد و توسعه ابعاد آن گردید. تحقیقات عملی و کاربردی که در راستای الگوبرداری مدیریت ریسک و مدیریت تغییر انجام گردید نیز بر رشد و تکامل این حوزه از مدیریتافزود(رضاییان و همکاران، ۱۳۸۸).
ایده خلّاق، نتیجه تلفیق و ترکیبِ دانشِ گذشته در شکل و قالبی جدید است، نوآوری نیز عبارت است از توسعه ایدههای خلّاق و کاربردی نمودن آنها. بنابراین توسعه خلاقیت و نوآوری سازمانی نیازمند مدیریت کارآمد و اثربخش است. هر سازمانی، گنجینهای عظیم از دانش است که اغلب به دلیل این که بخش اعظمی از این دانش به صورت نهان است، مورد بیتوجهی قرار میگیرد و این سرمایه ارزشمند سازمانی که میتواند موجب گسترش، خلاقیت و نوآوری در سازمان شود، نادیده گرفته میشود(صلواتی و حق نظر، ۱۳۸۸).
در شرایط رقابت جهانی حاکم بر عرصه صنعت و خدمات و حتی حوزههای کلان اجتماعی، دسترسی به موقع و سریع به دانشِ معتبر و موثق، یک مزیت رقابتی برای سازمانهاست و برای ایجاد این مزیت، بهترین کار، به کارگیری مدیریت دانش فراگیر در سازمانهاست. در واقع سازمانها با شناسایی، خلق، کسب و به کارگیری صحیح و اثربخش از دانش میتوانند نسبت به دیگر رقبا از ویژگیها و مزایایِ ممتازی برخوردار گردند و از این طریق ضمن کاهش هزینههای خود، بهرهوری و سودآوری خود را به حداکثر برسانند. بدیهی است که بهرهگیری صحیح از دانش به گونهای که بتواند منجر به کسب مزیت رقابتی گردد، مستم مدیریتی کارآ و اثربخش است (صفر زاده و همکاران، ۱۳۹۲).
هدف مدیریت دانش آن است که به افراد در نوآوری، همکاری و تصمیمگری کارآمد، یاری رساند. تعهد استراتژیکِ مدیریت دانش آن است که اثربخشی سازمانی را بهبود بخشد و در عین حال موجب ارتقاء فرصتهای سازمان گردد. هدف مدیریت دانش به عنوان یک فرایند، ارتقاء توانایی سازمان به منظور انجام فرایندهای اصلی خود، به صورتی کارآتر میباشد.
به طور کلی اهداف متعددی برایِ سیستمهای مدیریت دانش ارائه میگردد، که مهمترین آنها به شرح زیر میباشد.
اهداف عمده سیستمهای مدیریت دانش
افزون بر اهداف کلی فوق، بیشترِ افراد و سازمانها، مدیریت دانش را به دلایل ذیل به کار میگیرند:
دانش، مهمترین متغیر رشد همهجانبه سازمانها و بنگاههای اقتصادی در عصر حاضر است. سازمانها در پی بهرهبرداری صحیح و به موقع از منابع دانشی خود و محیط پیرامون میباشند. چنین رویکردی مفهوم جدیدی را تحت عنوان مدیریت دانش توسعه داده است.
مدیریت دانش رویکردی یکپارچه نسبت به شناسایی، کسب و استخراج، بازیابی، ارزیابی، تسهیم و خلق کلیه منابع دانش سازمان است، به گونهای که سازمان را در جهت دستیابی به اهداف سازمانی کمک نماید. هدف مدیریت دانش، برقراری ارتباط بین خبرگان و افراد مجرب سازمان با افرادی است که به دانش خاصی نیاز دارند. ایجاد چنین ارتباطی به کمک فرایندها و ابزارهای مدیریت دانش تسهیل میگردد. موفقیت در زمینه مدیریت دانش نیازمند ایجاد یک محیط جدید کاری است که دانش و تجربه بتوانند به راحتی تسهیم شوند. در واقع مدیریت دانش بر بهبود توانایی سازمان متمرکز میگردد. عملکرد بهتر محصول و واکنش سریعتر در برابر بازارهای متحول از جمله مزایایی است که مدیریت دانش در پی دارد(سالیز و جونر، ۱۳۸۷: ۳۴).
دانش بر خلاف محصولات جدید، میتواند موجب مزیت پایدار گردد. بر این اساس، همه رقبا، بها و کیفیت کالای خود را به حد مطلوبِ رایج در بازار و به سطح کیفیت و قیمتهای شرکتهای پیشرو میرسانند، ولی تا زمانی که این اتفاق بیفتد، شرکتهای بهرهور از مدیریت دانش و غنای علمی، خود را به پلههای بالاتر رسانده و به درجه بالاتری از کیفیت، ابداع و کارآیی خواهند رسید. مزیتهای ناشی از توجه به دانش، پایدار هستند زیرا هم سود بیشتری عاید شرکت میکنند و هم میتوانند به صورت رویهای خاص ادامه یابند. برخلاف سرمایههای مادی که در صورت استفاده از ارزش آنها کاسته میشود، ارزش سرمایه دانش همراه با استفادهای که از آن میشود افزایش مییابد.
تفکرات جدید باعث پیدایش تفکرات جدیدتر شده و تسهیم دانش در حالی که مالک آن، دانش خود را از دست نمیدهد، دریافتکننده را غنیتر میسازد. مزیت علمی، مزیتی پایدار است. استعداد تولید افکار جدید از طریق بهرهگیری از ذخایر دانش موجود در همه شرکتها، در عمل نامحدود به نظر میرسد، به ویژه اگر به کارکنان شرکت اجازه و فرصت تفکر، مطالعه و گفتگو با دیگران داده شود (عبدالکریمی، ۱۳۸۹).
مدیریت دانش سبب کاهش زمان یادگیری در سازمان میگردد که این خود، منجر به افزایش بهرهوری خواهد شد.
دانش
منحنی یادگیری آنچه میتوانیم بدانیم
آنچه باید بدانیم
منحنی انجام کار
آنچه اکنون می دانیم
زمان
سیکل زمانی کوتاهتر
منبع: (تولایی، ۱۳۸۹)
افزون بر این، مدیریت صحیح دانش میتواند ضمن افزایش بهرهوری، تسریع در یادگیری، اتخاذ تصمیمات بهتر و سریعتر، افزایش توانایی برای توسعه، تقویت نوآوری و ایجاد انگیزه برای کارکنان، باعث شناخت دقیق نیاز سیستم، بهبود چهره سازمان، دستیابی به دانش مناسب، کاهش دوبارهکاریها و اشتباهات، کاهش زمان پروژههای توسعه محصولات و خدمات، به حداقل رساندن هزینههای طراحی و توسعه، یکپارچگی واحدهای سازمانی، افزایش توان تحلیل بازار و قدرت رقابتی، ایجاد یک سازمان هوشمند و یادگیرنده، بازبینی مهندسی ساختار و دستیابی به استانداردهای مناسب گردد(تولایی، ۱۳۸۹).
مدیریت دانش دارای چهار عنصر اساسیِ؛ دانش، مدیریت، تکنولوژی اطلاعات و فرهنگ سازمانی است که هر کدام میتواند نقش بسزایی در موفقیت یا شکست سازمانها داشته باشد(اخوان و همکاران، ۱۳۸۹).
دانش، دانستنیایی است که در تجربیات، مهارتها، قابلیتها، تواناییها، استعدادها، افکار، عقاید، طرز کارها، الهامات و تصوّرات افراد، موجود است و به شکل مصنوعات ملموس، فرایندهای کاری و امور روزمره یک سازمان، خود را آشکار میسازد. همانگونه که قبلاً نیز مطرح گردید، دانش دو نوع است عیان (صریح) و نهان (ضمنی). دانش صریح، دانشی است که مدوّن شده است و یا به فرمتهای خاصی ارائه شده است. به عنوان مثال؛ توضیح داده شده، ثبت شده و یا مستند شده است. بنابراین به آسانی میتوان دیگران را در آن سهیم نمود. دانش صریح میتواند در اشکال دستنامهها، روشکارهای نوشته شده، بایگانیهای تجاری، مجلّه یا مقالاتِ مجلهها، کتابها، صفحات وب، بانکهای اطلاعاتی، اینترنتها، ایمیلها، یادداشتها و منابع دیداری، شنیداری، تدوین شده باشد. هنگامی که دانش، مدوّن و کدگذاری شود، مصنوع دانش تولید میشود و این مصنوعِ دانش است که میتواند مدیریت گردد(خوانساری و حری، ۱۳۸۷).
امّا دانش نهان، دانش شخصی و ابراز نشدهای است که یک فرد دارد. دانشی است که در ذهن افراد یا در یادداشتهای شخصی و فایلهای کامپیوتری آنها مستقر است؛ همانند آگاهی از چگونگی چیزی، ترفندهای ظریف، بینش و نظری که میتواند مفید واقع گردد. به بیان سادهتر، دانش نهان، دانش و تجربهای است که یک فرد در طول سالها در تعامل با دیگران و یا از طریق آزمون و خطا بدست آورده است. دانشی که هرگز به طور کامل و قابل فهم برای دیگران بیان نشده است. طبق برآوردها هشتاد درصد دانش را دانش نهان یا ضمنی تشکیل میدهد. تقریباً تمامی فعالیتهایی که افراد درگیر آنند نیاز به ترکیبی از چند دانش نهان و عیان دارد. برای یک مدیریت دانشِ کار و اثربخش، تسخیر هر دو دانش، اامی است. چالش واقعی دانش در توانایی تشخیص و تسخیر دانش نهان است به طوری که در هنگام نیاز، قابل بازیابی باشد. دانش عیان به آسانی قابل ثبت و انتقال است امّا تشخیص، تصرّف و انتقال دانشِ نهان، مشکل است. بنابراین، بیشتر سازمانها تنها بر مدیریتِ دانش عیان، که دانشی سهلالوصول است و صرفاً بیست درصد از کلِ دانش سازمان را تشکیل میدهد، تمرکز میکنند و استفاده از دانش نهان را به وقوع تصادفی آن واگذار میکنند(تولایی ورشیدی، ۱۳۸۹).
تبدیل دانش نهان به دانش عیان مشکل است اما غیرممکن نیست. دانش نهان یا همان دانش ضمنی عموماً به شکل شرحی از تجربیات مفیدی که ثبت شدهاند و توسط دیگران برای یادگیری و بهبود فرایندها استفاده شدهاند، منتقل میشود. برخی از شرکتها از کارکنان خود خواستهاند که راهنمایی گام به گام برای تمام کارهایی که انجام میدهند، بنویسند. در واقع آنها را وادار کردهاند تا دانشی را که به عنوان تجربه یا حافظه، درونی شده است را ثبت کنند. این فرایند به ایجاد نقشههای مفصل از مسیر کلیه فرایندها برای همکاران و افراد جانشین و همچنین کشف نقاط ضعفی که نیاز است به آنها پرداخته شود، کمک میکند.
به عبارت دیگر، برای موفقیّت پروژههای مدیریت دانش باید بین اطلاعات و دانش تفکیک قائل شد. چرا که هر اطلاعاتی، دانش نیست. اطلاعات تا زمانی که تحلیل نشده و منشأ عمل قرار نگرفته، نمیتواند تبدیل به دانش شود و این فقط در یک فرهنگ سازمانی صحیح قابل اجرا است. بیشتر سازمانها و کارکنان آنها، نه از دانش زیاد بلکه از اطلاعات زیاد، رنج میبرند. یعنی با وجود اطلاعات زیاد، کمیابی دانش وجود دارد. زیرا اطلاعات به سهولت به دانش تبدیل نمیشود، به طوری که فقدان درک اطلاعات، جدا نمودن اطلاعات ارزشمند و به اشتراک گذاردن آنها، به یکی از بزرگترین چالشهای مدیریت دانش تبدیل شده است(اخوان و همکاران، ۱۳۸۹).
مدیریت تلویحاً بر طبقهبندی، فراهم کردن ساختار، هماهنگی، کنترل، مشارکت، استفاده صحیح از نیروی انسانی، فرایندها و درک بهم پیوستگی در یک سازمان دلالت دارد که جملگی جهت دستیابی به یک هدف واحد در مدیریت دانش ــ اعم از دانش عیان و نهان ــ انجام میگردد(خوانساری و حری، ۱۳۸۷).
برای مدیریت دانش عیان (صریح)، سازمانها باید؛
دانش نهان به دو طریق قابل مدیریت است؛ این قسمت از دانش از طریق ارتباطات نوشتاری، مصاحبهها و پیشینههای شفاهی میتواند به دانش صریح تبدیل شود. راه دیگرانتقال دانش نهان، ایجاد گروههای دانش در سازمانهاست که با تعاملات رو در رو، گفتگوها و ارتباطات گفتاری، آموزش مداوم، حل مسأله تعاملی، شبکه ارتباطی، راهبری، مربیگری، آموزش و موقعیتهای توسعه حرفهای میتوانند دانش نهان خود را منتقل کنند(تبریزی و رحیمی، ۱۳۸۷: ۵۲).
تکنولوژی اطلاعات میتواند به عنوان ابزاری قدرتمند عمل کرده و برای تمام وجوه مدیریت دانش شامل تسخیر، اشتراک و کاربرد دانش، ابزارهایی مؤثر و کارآمد تأمین نماید. توانایی تکنولوژی اطلاعات در کاوش، نمایه، تلفیق، بایگانی و انتقال اطلاعات میتواند تحولی در گردآوری، سازماندهی، ردهبندی و اشاعه اطلاعات ایجاد کند. تکنولوژیهایی مانند سیستمهای مدیریت بانکهای اطلاعات مرتبط، سیستمهای مدیریت مدارک، اینترنت، اینترانت، موتورهای کاوش، ابزارهای جریان کار، سیستمهای پشتیبان اجراء، سیستمهای پشتیبان تصمیمگیری، دادهکاوی، ذخیره دادهها، پست الکترونیک، کنفرانس تصویری، تابلوی اعلانات و گروههای خبری میتوانند نقش اساسی در تسهیل مدیریت دانش داشته باشند. البته تکنولوژی اطلاعات به خودی خود قلب مدیریت دانش نیست و هیچ پروژهای صرفاً به دلیل کاربرد آخرین تکنولوژیهای اطلاعاتی به پروژه مدیریت دانش تبدیل نمیشود. تکنولوژی اطلاعات میتواند به افراد در پیدا کردن اطلاعات کمک کند و این خود افراد هستند که باید تعیین کنند که آیا اطلاعات، متناسب و مرتبط با نیاز آنها هست یا خیر. در واقع افراد باید برای تبدیل اطلاعات به دانش، اطلاعات را تحلیل، تفسیر و درک نموده و آن را در متنی جای دهند(رادینگ، ۱۳۸۶:۸۲).
طبعاً در اجرای موفقیتآمیز سیستم مدیریت دانش، عوامل متعددی نقش دارند که یکی از مهمترین آنها، فرهنگ است. فرهنگ در برگیرنده مجموعه اعتقادات و باورهایی است که در مجموع، رفتار افراد را شکل میدهد. بدیهی است که سازمانها اگر انتظار دارند که فرایند مدیریت دانش و مؤلفههای آن از قبیل؛ تشخیص، کسب، خلق، توسعه، اشتراک، بکارگیری و ارزیابی دانش در واحدها و قسمتهای مختلف آنها به درستی شکل گیرد باید تمامی افراد اعم از مدیران و کارکنان به این باور برسند که مدیریت دانش در تبدیل سازمان به یک سازمان ممتاز با مزیتهای رقابتی نقش تعیینکنندهای دارد و این میسر نخواهد شد مگر با آموزش و فرهنگسازی که در این فرایند باید مورد توجه قرار گیرد. باید کارکنان و دیگر اعضاء سازمان، آموزش دیده و درجه اعتمادشان نسبت به سازمان و مدیران افزایش یابد. چرا که بدون برخورداری از درجه بالایی از اعتماد متقابل میان کارکنان، آنها در مورد مقاصد و رفتارهای یکدیگر بدبین شده، دانش خود را با یکدیگر تسهیم نمیکنند(تولایی و رشیدی، ۱۳۸۹).
ایجاد روابط مبتنی بر اعتماد بین افراد و گروهها به تسهیل فرایند مدیریت دانش به ویژه تسهیم و خلق و کسب دانش کمک قابل توجهی خواهد کرد. زمانی که اعتماد در روابط میان افراد زیاد میشود، افراد بیشتری در فرایند تسهیم دانش، شرکت میکنند. فقدان اعتماد در بین کارکنان یکی از مهمترین موانع سیستم مدیریت دانش است، چرا که نبود چنین اعتمادی از تسهیم دانش و نهایتاً خلق دانش جلوگیری میکند(ربیعی و خواجوی، ۱۳۸۹).
مدیریت دانش به پرورش فرهنگی نوآورانه که در آن کارکنان دائماً به تولید ایدههای نو، خلق دانش جدید و ارائه راه حل های تازه تشویق میشوند، نیاز دارد. از این جهت کارکنان باید اجازه سؤال کردن در مورد فعالیتهایشان را داشته باشند تا بتوانند این فعالیتها را با توانمندی کامل انجام دهند. در واقع با توانمندسازی افراد، آنها فرصت بیشتری برای کاوش در مورد دیدگاههای جدید خواهند داشت.
فرهنگ نوآورانه با عناصری همچون پویائی، کارآفرینی و خلاقیت شناخته میشود. در این نوع فرهنگ، اعضای سازمان تلاش میکنند تا خلاق و منعطف بوده و بتوانند پاسخگوی تغییرات محیطی سازمان باشند(ابطحی و صلواتی، ۱۳۸۸).
از میان رفتن مرزهای زمانی و مکانی، به علّت نوآوریهایی بوده که در فنآوری ارتباطات صورت گرفته و این برگزیدن یک شیوه جدید از مدیریت دانش را آسان میکند. این نوآوریها فقط سیستم اطلاعات در سراسر یک سازمان را ساده نکرده، بلکه تقریباً آن را برای بقا و گسترش سازمان اامی نموده است(اخوان و همکاران، ۱۳۸۹).
نظریههای سازمانی جدید که به تازگی در حال پیدایشاند و بر این موضوع تأکید دارند که تنها امتیاز رقابتی سازمانها در قرن بیست و یکم، دانش و چگونگی استفاده از آن است،
بــرخی مدیریت دانش را بخشی از مدیریت اطلاعات میدانند، امّا توجه به سلسله مراتبِ داده ـ اطلاعات ـ دانش و اهمیت و نقش هر یک از آنها، همچنین تجربیات ناموفقی که در رابطه با مدیریت اطلاعات ــ که بدون توجه به ساختار و فرهنگ سازمان ــ کسب شده، حاکی از آن است که این نظریه، طرفداران چندانی ندارد.
مدیریت دانش، بسیار فراتر از فناوری است امّا بیشک، فناوری بخشی از مدیریت دانش است. مسائل مدیریت دانش را نوعاً نمیتوان فقط با بهره گرفتن از فناوری حل و فصل نمود. بر اساس یک نظرسنجی، بزرگترین مشکل در مدیریت دانش؛ تغییر رفتار مردم» و بزرگترین مانع برای انتقال دانش؛ فرهنگ رایج» میباشد. بر این اساس، بیشترین نقش و ارزش فناوری در مدیریت دانش؛ در افزایش قابلیت دسترسی به دانش و تسریع انتقال آن است. فناوری اطلاعات، امکان استخراج دانش از ذهن افراد را افزایش میدهد. با فناوری میتوان دانش را در قالبی منظم گنجانده و به دیگر اعضاء سازمان و همچنین به دیگر سازمانها و شرکای تجاری در تمامی نقاط جهان منتقل نمود. فناوری، به رمزگذاری دانش و نیز گاهی به خلق دانش کمک میکند(افرازه، ۱۳۸۶: ۲۷).
شکل زیر میتواند نمونههایی از فناوریهایی باشد که برای تسهیل فرایند همگرایی دانش، مورد استفاده قرار میگیرند.
نهان[۱] به آشکار[۲] نهان به نهان
آشکار به آشکار آشکار به نهان
منبع: (افرازه، ۱۳۸۶: ۲۷)
استفاده از فناوری در فرایند دانش پنهان به پنهان: رایجترین روشی که منجر به شکلگیری دانش پنهان گردیده و باعث به اشتراک گذاردن (تسهیم) آن میگردد، ملاقاتهای رو در رو است که به صورت غیررسمی رخ میدهد. البته امروزه ملاقاتهای همزمان با بهره گرفتن از فناوریهای اطلاعاتی، این فرایند را تسریع نمودهاست.
استفاده از فناروی در فرایند دانش پنهان به آشکار: تبدیل دانش پنهان به آشکار، شامل ایجاد قالب فکری مشترک و بررسی دقیق آن از طریق مکالمه است. بانکهای اطلاعاتی همزمان نیز ابزار بالقوه دیگری جهت جذب دانش پنهان میباشد.
استفاده از فناوری در فرایند دانش آشکار به آشکار: فناوری در فرایند تبدیل دانش آشکار به آشکار افراد، نقش واضحتری نسبت به دیگر موارد دارد. در این راستا به کارگیری فناوری برای مدیریت و جستجوی مجموعههای دانش آشکار به خوبی شکل گرفته است. فناوری در تسخیر و کسب دانش، از طریق ایجاد اسناد الکترونیکی عمل نموده و به سهولت از طریق صفحه وب، پست الکترونیکی و یا سامانه مدیریت اسناد، قابل اشتراک است. فناوری با کاهش موانع، همچنین ایجاد اسناد الکترونیکی و در اختیار قرار دادن ابزار مناسب جستجو، انگیزه افراد را ارتقاء میبخشد.
استفاده از فناوری در فرایند دانش آشکار به پنهان: فناوری به کاربران در ایجاد دانش پنهان جدید کمک میکند. از آن جا که جذب دانش، پیشنیاز لازم برای فعالیتهای سازنده میباشد، یک سامانه مدیریت دانش باید علاوه بر بازخوانی اطلاعات، استفاده و فهم اطلاعات را نیز تسهیل نماید (افرازه، ۱۳۸۵)
قبل از این که نظریههایی پیرامون چگونگی توزیع و جریان دانش در سازمانها مطرح گردد، محققان به ویژه محققان و اندیشمندان علوم انسانی به تعریف و دستهبندی دانش، توجه داشتهاند. به طوری که مبتنی بر معرفتشناسی، تعاریف و دستهبندیهای مختلفی را نیز بیان داشتهاند. به طور نمونه، هرون[۳]» که یکی از افراد پرکار در حوزه مدیریت دانش محسوب می گردد، دانش را به چهار دسته طبقهبندی میکند. از نظر وی دانش شامل؛ دانش تجربی، دانش توصیفکننده، دانش پیشنهاد کننده و دانش کارکردی میباشد. دانش تجربی، از تماس و برخورد مستقیم با پدیدهها حاصل میشود. دانش توصیفکننده، برآمده از دانش قبلی است. این دانش از طریق تصاویر، شعر، داستان، موسیقی و امثالهم، پدیدهای را توصیف میکند. دانش پیشنهاددهنده، میتواند پدیدهها را با گزارههای اخباری تبیین کند. دانش کارکردی نیز بیانگر چگونگی انجام دادن عمل است و در قالب مهارتها و صلاحیتها، خود را نشان میدهد(اخوان و همکاران، ۱۳۸۹).
تمامی تعاریف و دستهبندیهایی که پیرامون دانش و مدیریت دانش ارائه میگردد، عمدتاً ریشه در تعریف ارسطو از انواع دانش دارد. ارسطو، انواع دانش را برحسب مقاصدشان به سه دسته تقسیم کرده است؛
۱- دانش نظری ۲- دانش ساخت ۳- دانش کارکردی
غایت دانش نظری، فهم و تبیینِ چه چیزی پدیدههاست. دانش ساخت، بیانگر چگونه ساختن و تولید اشیاء و پدیدههاست. دانش کارکردی نیز مرتبط با نحوه استفاده و کارکردن با پدیدههاست. دانش اخیر، چیزی را خلق نمیکند بلکه آن را تکمیل و اداره میکند.
نظریهپردازان سازمانهای یادگیرنده صرفاً بر بعد عملی دانش تأکید دارند. آنها دانش را توانایی یا ظرفیت اقدام اثربخش، تعریف میکنند و اطلاعات را دادهای میدانند که ممکن است در اقدام اثربخش، کمک کنند(رادینگ، ۱۳۸۶: ۴۱).
از دیدگاه سنگه»، نادیده گرفتن این تفکیک مابین دانش و اطلاعات، باعث شده که سازمانها در موج اول مدیریت دانش، هزینه زیادی را صرف نرمافزارهای فناوری اطلاعات برای جمع آوری، ذخیره و استفاده از اطلاعات نمایند. این دیدگاه تا زمانی که به دانش به عنوان یک شیء نگاه میکند نه یک فرایند، توانایی کمی در استفاده از دانش خواهد داشت. به همین علت، شکست خورده تلقی میشود. سنگه»، ایجاد موج دوم و سازندهتر مدیریت دانش را منوط به پاسخگویی به دو سؤال میداند؛ اول این که، انسانها چگونه دانش را تولید میکنند؟ دوم این که، چگونه این دانش، مابین سایرینی که اتفاقاً نقشی هم در تولید دانش نداشتهاند، منتشر و توزیع مییابد. پس از رشد نظریههایی که بر چگونگی توزیع و جریان دانش در سازمانها تأکید داشتند، مدلهایی نیز برای تبیین جریان دانش، توسعهیافته که در میان آنها، دو مدل بیشتر مورد توجه میباشد. مدل اول، چرخه عمر دانش[۴]» نام دارد و توسط مؤسسه همکاری بینالمللی مدیریت دانش ارائه گردیده است(سنگه[۵]، ۱۳۸۰، ۳۷).
منبع: (سنگه[۶]، ۱۳۸۰، ۳۷)
در مرحله اول از این جریان، اطلاعات و دانش تأیید نشده از تعامل با دنیای خارج به دست میآید. سپس دانش و اطلاعات تحصیل شده، در سازمان و در قالب تلاشهای فردی یا گروهی تأیید و معتبر میشود و در نهایت، دانش تأیید شده در قسمتهای مختلف، برای افزایش اثربخشی سازمانی ترکیب و به کارگرفته میشود.
مدل دیگری که با نام مدل عمومی دانش[۷]» مطرح میگردد، جریان دانش را در چهار فعالیت عمده، سازماندهی میکند:
تاریخچه فرسودگی شغلی
هرچند مسلچ و پاینز” در توسعه مفهوم فرسودگی شغلی نقش مؤثری داشته اند، ولی این مفهوم برای نخستین بار در دهه ۷۰ میلادی توسط هربرت فرویدنبرگر” بیان شد.
فرسودگی شغلی واژه نسبتاً جدیدی است که از آن برای توصیف پاسخ های انسان درحین کار در برابر استرس های تجربه شده استفاده می شود و شامل واکنش های روانی است که افراد هنگام روبه رو شدن با استرس های شغلی از خود نشان می دهند . فرسودگی شغلی پیامدی از فشار شغلی دایم و مکرر بوده و به عنوان فقدان انرژی و نشاط تعریف می شود؛ به طوری که شخص احساس کسالت باری نسبت به شغل خود پیدا می کند، به عبارت دیگر شخص به علت عوامل درونی و بیرونی که در محیط کارش وجود دارد احساس فشار می کند و این فشار، در نهایت به احساس فرسودگی تبدیل می شود و در این وضعیت احساس کاهش انرژی رخ می دهد. فرسودگی شغلی مرحل های از خستگی و ناامیدی است و زمانی به وجود می آید که فرد نتواند بر اهداف زندگی و اهداف کاری خود فایق آید. تا سال ۱۹۸۰ فرسودگی شغلی منحصراً درآمریکا مطالعه می شد ولی کم کم توجه کشورهای دیگر به خصوص کشورهای انگلیسی زبان مثل کانادا و انگلیس نیز به این پدیده جلب شد. سپس مقالات و کتاب ها به زبان های دیگر ترجمه شد و در نیمه دوم سال ۱۹۸۰ ابزارهای پژوهش به ویژه پرسشنامه مسلچ” به زبان های فرانسوی، آلمانی، هندی، ایتالیایی، سوئدی، اسپانیایی و عربی ترجمه شد و مطالعات بین فرهنگی آغاز شده است. به طور کلی مطالعات فرسودگی شغلی به دو مرحله قابل تقسیم بندی هستند؛ در مرحله نخست فرسودگی شغلی به عنوان یک مشکل اجتماعی مطرح و از طریق مشاهدات میدانی مفهوم سازی شد که در این مرحله بیشترین تأکید بر توصیف های بالینی فرسودگی شغلی بود و مرحله دوم مطالعات فرسودگی شغلی نیز شامل پژوهش های تجربی و نظام مند، به ویژه ارزیابی این پدیده در جوامع آماری مختلف بود. در واقع پس از این دو مرحله بود که نظریه ها رشد یافته و مفهوم فرسودگی شغلی توسعه پیدا کرد.( امیری و همکاران،۱۳۹۰، ۴۱)
انسان عصر حاضر در جریان سازگاری با محیط اجتماعی و شغلی خود ناچار است محدودیت ها و فشارهایی را متحل شود . لذا ممکن است شغل باعث نیتی و عدم سازگاری شده و در نتیجه فرد از روال طبیعی و عادی خود خارج گردیده و دچار فرسودگی شود. احساس دائمی فشار، اثرات آسیب زای چندی را بر جای می گذارد که از آن به فرسودگی شغلی (Burnout) یاد می کنند. (حنانی و همکاران ، ۱۳۹۰، ۷۰)
۲-۲-۲- نگاهی کلی به بحث فرسودگی شغلی
فرسودگی شغلی ناشی از فشارهای شغلی است. فشارهای عصبی و روانی که به اصطلاح استرس نامیده می شوند، در زندگی روزانه فراوان مشاهده می شوند . اطلاعات منتشر شده بیانگر این نکته است که از هر هفت نفر شاغل، یک نفر در پایان روز کاری دچار تحلیل قوای روانی می شود . تقریباًنیمی از جمعیت کلی کارکنان، در مشاغل خود احساس شادی ندارند و درصدی از افراد شاغل، بیشترین وقت و انرژی خود را در کاری صرف می کنند که راه گشای آنان در دستیایی به اهداف زندگیشان نمی باشد. علاوه بر آن، تقریباً ۷۵ درصد مراجعه کنندگان جهت مشاوره روانی، با مشکلات کاهش و یا فقدان رضایت شغلی فرسودگی شغلی می تواند باعث شود فرد تصمیم بگیرد شغل یا حرفه خود را تغییردهد. به هرحال، بیشتر قربانیان فرسودگی شغلی، یا شغل خود را تغییر می دهند و یا از جهت روانی کناره جویی می کنند و به انتظار بازنشستگی می نشینند. همان گونه که بیان شد، عامل اصلی و اولیه ایجاد فرسودگی کاری قرار گرفتن شخص در مدت طولانی تحت فشارهای روانی و عصبی شدید است. اما در اینجا باید این نکته را یادآور شد که علاوه بر عامل نامبرده، متغیرها و عوامل دیگری نیز در این رابطه نقش اساسی بازی می کنند . برای مثال، برخی از شرایط کاری از جمله این که فرد احساس کند تلاش های او بی فایده است و در سازمان فردی ناکارآمد و بی تأثیر است در ایجاد فرسودگی شغلی سهم عمده و مهمی دارد. همچنین، فرصتهای کم برای ارتقاء، و وجود قوانین و مقررات خشک و دست وپاگیر در سازمان از عوامل پیش برنده این پدیده می باشند.
گروهی فرسودگی شغلی را با استرس شغلی یکی می دانند در حالی که برخی دیگر استرس شغلی را دلیل اصلی فرسودگی شغلی بیان می کنند؛ وجه اشتراک تعاریف ارائه شده این است که تمامی متخصصان به نوعی فرسودگی شغلی را در ارتباط با استرس شغلی می دانند.(فاربر،۲۰۰۳)
فرسودگی شغلی تنها مسئله ی برخاسته از ضعف یا ناتوانی محض در کارمندان نیست، بلکه مرتبط با محیط کار و عدم هماهنگی بین خصوصیات ذاتی افراد و ماهیت شغلشان نیز هست. به هر میزان عدم هماهنگی بیشتر باشد به همان میزان پتانسیل فرسودگی شغلی بالا می رود. (مسلچ و لیتر، ۲۰۰۵) و باعث کاهش اهمیت ارزش ها، ضعیف شدن اراده و روحیه می شود.(سوارز و جابلونسکا، ۲۰۰۴)
فرویدنبرگر” (۱۹۷۵) به عنوان اولین کسی که از واژه فرسودگی شغلی با مضمون امروزی آن استفاده کرده است، فرسودگی شغلی را یک حالت خستگی مفرط که از کار سخت و بدون انگیزه و بدون علاقه ناشی می شود تعریف کرده است. باید توجه کرد، فرسودگی شغلی نوعی بیماری است که دارای علایم و نشان ههای جسمی و روحی دیگری نیز هست و نباید این نوع خستگی مزمن را با خستگی های معمولی و زودگذر اشتباه کرد.
فرسودگی شغلی ناشی از فشارهای شغلی است. فشارهای عصبی و روانی که به اصطلاح استرس نامیده می شوند، در زندگی روزانه فراوان مشاهده می شوند . اطلاعات منتشر شده بیانگر این نکته است که از هر هفت نفر شاغل، یک نفر در پایان روز کاری دچار تحلیل قوای روانی می شود . تقریباًنیمی از جمعیت کلی کارکنان، در مشاغل خود احساس شادی ندارند و درصدی از افراد شاغل، بیشترین وقت و انرژی خود را در کاری صرف می کنند که راه گشای آنان در دستیایی به اهداف زندگیشان نمی باشد. علاوه بر آن، تقریباً ۷۵ درصد مراجعه کنندگان جهت مشاوره روانی، با مشکلات کاهش و یا فقدان رضایت شغلی فرسودگی شغلی می تواند باعث شود فرد تصمیم بگیرد شغل یا حرفه خود را تغییردهد. به هرحال، بیشتر قربانیان فرسودگی شغلی، یا شغل خود را تغییر می دهند و یا از جهت روانی کناره جویی می کنند و به انتظار بازنشستگی می نشینند. همان گونه که بیان شد، عامل اصلی و اولیه ایجاد فرسودگی کاری قرار گرفتن شخص در مدت طولانی تحت فشارهای روانی و عصبی شدید است. اما در اینجا باید این نکته را یادآور شد که علاوه بر عامل نامبرده، متغیرها و عوامل دیگری نیز در این رابطه نقش اساسی بازی می کنند . برای مثال، برخی از شرایط کاری از جمله این که فرد احساس کند تلاش های او بی فایده است و در سازمان فردی ناکارآمد و بی تأثیر است در ایجاد فرسودگی شغلی سهم عمده و مهمی دارد. همچنین، فرصتهای کم برای ارتقاء، و وجود قوانین و مقررات خشک و دست وپاگیر در سازمان از عوامل پیش برنده این پدیده می باشند. واژه فرسودگی شغلی نخستین بار در اواخر دهه ۱۹۶۰ ، زمانی که فرودنبرگر علائم خستگی را در کارکنان خود مشاهده کرد، تعریف شد، او این پدیده را سندرم تحلیل قوای جسمانی و روانی نام برد.(عارفی و همکاران، ۲۰۱۰، ۷۴) اما مسلش و جکسون رایج ترین تعریف از فرسودگی شغلی را اینچنین ارائه نموده اند: فرسودگی شغلی سندرمی روان شناختی شامل مسخ شخصیت ، خستگی عاطفی می باشد خستگی عاطفی به از بین رفتن منابع هیجانی یا تخلیه توان روحی اطلاق میشود، مسخ شخصیت، تمایلات بد بینانه و پاسخ منفی به اشخاصی است که معمولا در یافت کنندگان خدمت از سوی فرد محسوب می شوند و کاهش موفقیت فردی به کم شدن احساس شایستگی در انجام وظایف شخصی و ارزیابی منفی از خود در رابطه با انجام کار تلقی می شود. (عبدی ماسوله و همکاران، ۲۰۰۷، ۶۸؛ طلایی و همکاران، ۲۰۰۶)
گیلمور و دانسون اعتقاد دارند که عوامل بیرونی از قبیل درآمد پایین، می تواند زمینه را برای فرسودگی شغلی فراهم سازند. بنابراین می توان پذیرفت که فرسودگی در کار، یک مشکل عمده بهداشت عمومی محسوب می شودکه می تواند سلامت عمومی فرد را تحت تاثیر خود قرار دهد. از عوامل مؤثر در سلامتی می توان به عوامل ژنتیکی و فردی مانند: سن، جنس، شغل و طبقه اجتماعی، عوامل محیطی، شیوه های زندگی مردم و وسعت و کیفیت ارائه خدمات اشاره کرد. (نستیزایی و همکاران، ۲۰۰۸، ۵۲)
پیرامون فرسودگی شغلی در ابتدا صاحبنظران بالینی تصور می کردند که نشانه فرسودگی شغلی منحصر به حرفه های امدادی و یاری رسانی مانند مددکاری اجتماعی، روان شناسی بالینی و مشاوره است. اما امروزه مشخص شده است که این نشانه یک مشکل بالقوه در تمام مشاغل و حرفه ها است. در این حالت، کار اهمیت و معنای خود را برای فرد از دست می دهد و فردی که دچار فرسودگی شده، احساس تحلیل رفتگی و خستگی مزمن می کند، خلق وخوی پرخاشگرانه پیدا کرده، در روابط بین فردی تا اندازه ای بدگمان و بدبین شده و عمدتاً حالت منفی بافی خواهد داشت . در این وضعیت، تحمل و حوصله فرد شدیدا کاهش یافته و عصبانیت، زودرنجی و دردهای جسمی از قبیل کمردرد، زخم معده وسردردهای مکرر بروز خواهد کرد. (سید جوادین ، شهباز مرادی،۲۰۰۶، ۷۸-۶۳)
فرسودگی شغلی در جوامع امروزی شیوع افزون تری یافته ، آن چنان که حجم وسیعی از مطالعات به آن اختصاص یافته است.فرسودگی شغلی ، امروزه تمام شئون زندگی را در بر می گیرد.از یک سو موجب افزایش نرخ طلاق ،ترک شغل ، بیماری های جسمی ، اختلالات روانی ، ناخشنودگی از زندگی و اعتیاد و از سوی دیگر موجب کاهش نیروی مولد کار ،کاهش انگیزش و بهره وری نیروی انسانی و نهایتا ضرر به اقتصاد ، تولید و رفاه کشور می شود.چنین پدیده ای جامعه را در همه ابعاد با خطرات عدیده ای مواجه می کند.
نتیجه آنکه پژوهش های انجام شده ، عوامل متعددی را در بروز فرسودگی شغلی مؤثر دانسته اند که عبارتند از :
کار مستمر و زیاد که فرد در آن احساس کمبود وقت کند ، تغییرات مکرر در انتظارات و درخواست های شغلی که غالبا به دلیل تغییرات سریع تکنولوژی پیش می آید و فرد توانایی انطباق با در خواست های جدید را ندارد۰تعارض نقش یعنی شرایطی که انتظارات و در خواست های نابجا از سوی دیگران از شاغل وجود دارد.ابهام نقش یعنی شرایطی که انتظارات از فرد در محیط کار روشن و تعریف شده نیست.کمبود نظام حمایتی از شاغل و فقدان پاداش های مناسب از جمله عوامل مرتبط با کار و محیط کار است که همگی فشارزا هستند. (نستیزایی و همکاران، ۲۰۰۸، ۵۴)
فرسودگی شغلی منجر به افت کیفیت ارائه خدمات می شود. فرسودگی شغلی در درازمدت منجر به دست کشیدن از کار، غیبت، روحیه پایین، تحریک پذیری، درماندگی، عزت نفس پایین، افزایش اضطراب می شود. اگر به علایم فرسودگی شغلی توجه نشود و درمانی برای آن صورت نگیرد هم فرد و هم سازمانی که فرد در آن کار میکند تحت تاثیر آن قرار می گیرد. (رسولی، ۱۳۹۱،۱۳۴)
غیبت از کار، تمایل برای ترک کار و جابه جایی از جمله نتایج درازمدت فرسودگی شغلی در درازمدت است. برخی از کارکنان هم که در محیط باقی می مانند، باعث بروز مشکلات دیگری از قبیل کاهش بهره وری و اثربخشی، عدم رضایت شغلی و کاهش تعهد نسبت به کار و سازمان می شوند. همچنین افراد مبتلا به فرسودگی شغلی ممکن است بر همکاران خود نیز تاثیر منفی داشته باشند چرا که ممکن است ایجاد تعارض نموده و یا وظایف مربوط به خود را بدرستی انجام ندهند. (مسلچ و همکاران، ۲۰۰۱)
در قرن حاضر استرس شغلی و به دنبال آن فرسودگی شغلی در نتیجه کاهش بهره وری بخش عمده ای از زندگی افراد را در ابعاد مختلف تحت تاثیر قرار داده است. (رسولی،۱۳۹۱، ۱۳۴)
۲-۲-۳- تعریف فرسودگی شغلی
هر یک از محققان از نقطه نظر خود به فرسودگی شغلی می نگرند و تعریفی از آن ارائه می دهند. در اینجا به چتد تعریف از فرسودگی شغلی اشاره می شود.
جدول ۲-۱: تعریف فرسودگی شغلی از دیدگاه محققان مختلف
محقق | سال | تعریف |
فرویدنبرگر | ۱۹۷۵ | فرویدنبرگر فرسودگی شغلی را یک حالت خستگی مفرط که از کار سخت و بدون انگیزه و بدون علاقه ناشی می شود تعریف کرده است. |
مسلچ و جکسون | ۱۹۸۲ | مسلچ” و جکسون” در سال تعریفی جامع از فرسودگی شغلی ارائه نمودند؛ این دو پژوهشگر فرسودگی شغلی را سندرمی روان شناختی می دانند که ترکیبی از سه مؤلفه تحلیل عاطفی، مسخ شخصیت و کاهش موفقیت فردی است که در میان افرادی که با مردم کار می کنند به میزان های متفاوت اتفاق می افتد. (هاکانن و همکاران، ۲۰۰۶) |
دیک | ۱۹۹۲ | فرسودگی شغلی عبارت است از خستگی شدید و احساس مورد سوءاستفاده قرار گرفتن شخص، که این نوع خستگی با استراحت و استفاده از مرخصی نیز برطرف نمی شود.(دیک،۱۹۹۲) |
شوفلی ، گریگلاس | ۲۰۰۱ | رایج ترین تعریفی که از فرسودگی شغلی ارائه شده عبارت است از خستگی جسمی، روحی و ذهنی که ناشی از کار بلندمدت در شرایط روحی طاقت فرسا است. (شوفلی ، گریگلاس،۲۰۰۱) |
فابر | ۲۰۰۳ | فرسودگی شغلی، حالتی از خستگی جسمی، عاطفی و روحی است که در نتیجه مواجهه مستقیم و درازمدت با مردم در شرایطی که از لحاظ عاطفی طاقت فرساست ایجاد می شود. (فاربر، ۲۰۰۳) |
هالبرگ | ۲۰۰۵ | هالبرگ این پدیده را سندرم تحلیل جسمی و روانی نامیده است. (هالبرگ،۲۰۰۵) |
۲-۲-۴ – رویکردهای مختلف نسبت به فرسودگی شغلی
رویکردهای متفاوت نسبت به فرسودگی شغلی به قرار ذیل است:
۲-۲-۴– ۱- رویکرد بالینی
فروید(۱۹۷۵) معتقد است گروهی از کارکنان بیشتر احتمال فرسودگی شغلی دارند. این گروه شامل افراد زیر می باشند:
الف .کارکنان فداکار و متعهد به سازمان: افرادی که همواره درصدد کمک به دیگران هستند و برایشان اهمیتی ندارد که مراجعه کننده چه ویژگی هایی دارد .کارکنان متعهد سازمان، از یک طرف نیرویی از درونشان آنان را برای عملکرد بهتر تحریک کرده ،و از سوی دیگر، مراجعین آنان را تحت فشار قرار میدهند. چنانچه این عوامل فشارآور با عوامل فشارزای سازمانی همراه شود، فرد متعهد به سازمان به سوی فرسودگی شغلی رانده می شود .
ب.افراد سلطه طلب: این گروه از افراد نیاز به کنترل دیگران دارند. سلطه جویی این افراد اثرات منفی بر سازمان گذاشته و منجر به نگرش منفی، بدبینی و تنفر افراد سازمان می
رویکرد تبادلی چرنیس
در مدل تبادلی چرنیس(۱۹۹۲)، ابتلا به فرسودگی شغلی شامل مراحل زیر است:
الف. فشار روانی: پیامدهای فشار روانی که علل بهوجود آورنده فرسودگی شغلی اند، متعدد هستند و شامل عوامل فشارآور فردی (انتظارات، انگیزش)، عوامل فشارآور بین فردی (تماس با مراجعان، روابط با همکاران، و مدیر)، و عوامل فشارآور سازمانی (تراکم کاری، مقررات اداری، و استرس شغلی) است .
ب.آشفتگی روانی: این مرحله با علائم روان شناختی (خستگی عاطفی، عزت نفس پایین)، علائم جسمانی (سردرد و زخم معده(، و علائم رفتاری )استفاده از الکل و اختلالات خانوادگی) همراه است ،این مرحله مانند بعُد خستگی عاطفی مسلش است .
ج.مقابله دفاعی: مقابله دفاعی از یک سری تغییرات در نگرش و رفتار، از قبیل سرزنش کردن مراجعان به علت خطای خود، فقدان علاقه و همدردی نسبت به مراجعان و متأثر شدن از درد و رنج دیگران مشخص میشود. این مرحله مانند بُعد مسخ شخصیت مسلش است.(رضایی آدریانی و همکاران،۱۳۹۰، ۶۷)
۲-۲-۵- رویکردهای فشار و فرسودگی شغلی
رویکرد سنتی به ارتباط سازمانی، غالبا فشار و فرسودگی را نادیده می گیرد. در واقع یک کارمند دچار فرسودگی یک قطعه در ماشین است که باید تعویض شود. غالب پژوهشگرانی که فشار و فرسودگی را مطالعه می کنند، رویکرد روابط انسانی، منابع انسانی و یا سیستم ها را در کار خود اتخاذ کرده اند . رویکردهای روابط انسانی و منابع انسانی، فرسودگی را به عنوان مشکلی جدی تلقی می کنند . اما احتمالاً شیوه های متفاوتی برای مقابله با آن دارند. یک مدیر روابط انسانی در کنار حفظ نظارت بر کارکنان، در تلاش است عزت نفس آنان را تقویت کند. (سید جوادین ، شهباز مرادی،۲۰۰۶، ۷۸-۶۳)
جدول ۲-۲: رویکردهای فشار و فرسودگی شغلی
رویکرد | چگونگی بررسی فشار و فرسودگی |
سنتی | فشار و فرسودگی تنها به عنوان موضوعی که بهره وری کارگر را کاهش می دهد نگریسته می شود . شرایط کاری سازمان های سنتی، احتمالا باعث فرسودگی می شوند اما یک کارمند دچار فرسودگی در اولین فرصت با فردی دیگر جایگزین خواهد شد. |
روابط انسانی | فشار و فرسودگی عامل نگرانی سازمان برای سلامت و رفاه کارکنان می شود. با حمایت عاطفی یا سایر روشها سعی بر ارتقای عزت نفس کارکنان خواهد شد. |
سیستم ها | فشار و فرسودگی به عنوان نتیجه عملیات منظم سازمان مطالعه می شود . در این رویکرد به تأثیر مشارکت در شبکه ارتباطی سازمان بر فشار و مدلهای سایبرنتیک کنترل سنتی در محل کار توجه می شود. |
فرهنگ | فشار و فرسودگی به عنوان یکی از جوانب ارزشها و مفروضه های موردنظر اعضای سازمانی تلقی می شود. شرایطی که موجب فشار و فرسودگی می شوند، از طریق تعامل افراد سازمان از نظر اجتماعی ایجاد می شود. |
انتقادی | فشار و فرسودگی شغلی به عنوان یکی از شاخص های تنش در روابط بین کارکنان و کارفرما در بافت سازمانی تلقی می شود. هدف پژوهشگر انتقادی آموزش دادن کارگران برای عدم قبول شرایطی است که موجب فشار و فرسودگی می شوند. |
۲-۲-۵- ارتباط فرسودگی با استرس
عوامل متعددی در بهره وری موثر هستند که مهم ترین آنها نیروی انسانی است. افراد بیشتر زمان مفید خود را در محیط کاری به سر می برند و محیط کاری عاری از استرس نیست . افراد متفاوت، در برخورد با یک رویداد براساس نگرش خود به گونه متفاوتی به این رویدادها پاسخ می دهند. اشخاصی که دارای نگرش مثبت و توانایی مقابله با استرس را دارند نه تنها آن را مضر نمی دانند بلکه از آن به نحو موثری استفاده می کنند . (رسولی،۱۳۹۱ ،۱۳۴)
پیچیدگی های سازمان های صنعتی و بازرگانی و به تبع آن دگرگونی شیوه های زندگی ، خود یک منبع مهم استرس است . فشار روانی یا استرس به طور اعم ، و فشار شغلی به طور اخص در زندگی کنونی انسان ها هم معلول یک سلسله عوامل است و هم خود علت مجموعه ای از آثار و پیامدها می باشد.(رحیم نیا، فرزانه حسن زاده، ۱۳۹۱، ۲۹) واژه فرسودگی اصطلاح چندان رایجی است که بسیاری از افراد آن را با استرس یک پدیده می انگارند. امّا فرسودگی، خود یکی از عمدهترین پیامدهای اجتناب ناپذیر استرس شغلی است و اگر این استرس برطرف نشود، همچنان ادامه خواهد داشت.
فرسودگی ممکن است نتیجه استرس بسیار باشد، امّا به همانندی آن نیست. استرس فشار بسیار زیادی است ،که به جسم و روان آسیب فراوانی رسانده باشد. افرادی که دچار استرس شده اند ،هنوز تصور میکنند قادرند هر چیز را تحت کنترل قرار دهند ،بنابراین، احساس بهتری خواهند داشت. امّا افرادی که فرسودگی را تجربه کرده اند هیچ امیدی از تغییرات مثبت در موقعیت خود نمیبینند. تفاوت دیگر میان استرس و فرسودگی در این است که، معمولاً افراد از اینکه تحت استرس بسیار هستند آگاهند، ولی همیشه نمی توانند متوجه فرسودگی خود شوند. استرس بر خلاف فرسودگی منجر به فقدان انرژی، اختلال اندیشه و آسیب اولیه جسمانی است. حتّی ممکن است منجر به مرگ نابهنگام گردد .امّا فرسودگی موجب کاهش شادمانی و امیدواری، از دست دادن انگیزش، انزوا، افسردگی و آسیب اولیه عاطفی می گردد. (بلمنته، ۲۰۰۸، ۶۵)
۲-۲-۶- شاخص های فرسودگی شغلی
انجام ندادن وظایف شغلی ، محدود شدن فعالیت های اجتماعی و تفریحی و افزایش مشکلات.
احساس خستگی ، ابتلا به دردهای عضلانی ، انواعی سردردها و بی نظمی ها در عادات ماهانه ، تغییر عادات مربوطه به خوابیدن ، ابتلا به اختلالات گوارشی و سرماخوردگی.
بی علاقه شدن نسبت به شغل خود ، افسردگی ، احساس به دام افتادن در شغل ، احساس درماندگی و ناتوانی ، احساس مورد تأیید و تشویق قرار نگرفتن ، احساس جدایی از دیگران و بیگانگی ، احساس بی تفاوتی ، ملامت و بیزاری و از دست دادن همدلی نسبت به دیگران
بدبینی به دیگران ، بی اعتمادی نسبت به مدیریت محل کار خود ، گله مند شدن نسبت به دیگران ، بدگمانی نسبت به درستی و نیکوکاری انسان ها .
کاهش رسیدگی به خواسته های ارباب رجوع ، مشتری یا مصرف کنندگان و خدمات سازمانی ، کنترل ابعاد اخلاقی و معنوی کارکنان ، افزایش تعداد خلاف کاری و ی ، غیبت از کار ، ترک شغل و سوانح و حوادث در کار. (گینکس، ۲۰۰۰)
۲-۲-۶- مراحل فرسودگی شغلی
زمانی است که فرد در جایی استخدام می شود و با شور و شعف خاصی کار خود را شروع می کند. ممکن است زودتر از وقت معمول سرکار حاضر شود و دیرتر هم محیط کار را ترک کند. شروع به کار، ذخایر و انرژی فرد را خرج می کند. اگر تقویت، تحسین، تشویق و رضایت به دنبال کار نباشد، کاهش انرژی آغاز می شود و فرد بدون آنکه خودش متوجه باشد به تدریج از انرژی جسمی و روانی تهی می شود.
مرحله ای است که فرد احساس کم آوردن انرژی می کند و نیتی شغلی و خستگی شروع می شود و فرد سعی می کند از طریق پناه بردن به مصرف سیگار، مواد مخدر، مشروب، انجام دادن خریدهای تفننی، خوابیدن زیاد، به نوعی خود را فریب دهد.
در این مرحله احساس خستگی مزمن، سردردهای دوره ای، ترش کردن معده، خشم و افسردگی شدید، شدت پیدا می کنند.
در این مرحله، بدبینی عمیق، شک به توانایی های شخصی، حساس بودن به بیماری های جسمی ناشی از درماندگی و ناامیدی و بروز ذهنیت فرار و پاسخ گریز از مشکلات ایجاد می شود.
یعنی فرد، مستعد خطر از دست دادن شغل می شود. با مرجع، همکاران و مدیر در محل کار درگیر می شود. در خانه نیز با همسر و فرزندان خود برخوردهای مکرری نشان می دهد. (رسولی،۱۳۹۱ ،۱۳۴)
۲-۲-۷- علائم فرسودگی شغلی
یعنی اگر فرد سه یا چند علامت یا علائم فوق را تجربه کند ، احتمالا دچار فرسودگی شده است.(آتشی و همکاران، ۱۳۸۹، ۲۰۱)
از جمله مشکلات قربانیان فرسودگی شغلی ، فرسودگی جسمی ( قدرت کم برای کار کردن ، اختلال در خواب ، تهوع و موارد دیگر ) ، فرسودگی هیجانی ( افسردگی و احساس درماندگی در کار ) و فرسودگی نگرشی ( بدگمانی نسبت به دیگران ، حقیر کردن خود و دیگران و … ) می باشد. (مسلچ و لیتر، ۲۰۰۸، ۵۰۱).
به طوری که نتایج تحقیقات نشان داده است ، فرسودگی شغلی موجب تباهی در کیفیت کار و خدمات می گردد که به وسیله کارکنان ارائه می شود و می تواند عاملی برای ترک کار ، غیبت ، کاهش روحیه و مسئولیت پذیری گردد . علاوه بر این فرسودگی شغلی با نگرانی های شخصی مثل خستگی جسمی ، بی خوابی ، افزایش مصرف دارو و مسایل خانوادگی همبستگی دارد. (دمروت و دیگران ، ۲۰۰۹، ۶۹-۵۰)
فرسودگی شغلی همچون بیماری های گوناگون مسری است و هنگامی که فردی در سازمان به آن مبتلا می شود دیگران نیز می توانند به آن مبتلا شوند . همچنین فرسودگی
۲-۲ انواع حسگرهای گازی ………………………………………………………………………………………………………. ۲۷
۲-۳ حسگرهای گازی نیمرسانا اکسید-فی …………………………………………………………………………. ۲۹
۲-۴ خواص حسگرهای گازی …………………………………………………………………………………………………… ۳۰
۲-۴-۱ حساسیت ……………………………………………………………………………………………………………………… ۳۰
۲-۴-۲ گزینش …………………………………………………………………………………………………………………………. ۳۴
۲-۴-۳ زمان پاسخ / زمان بازگشت ………………………………………………………………………………………… ۳۴
۲-۵ مروری بر مقالههای موجود دربارۀ حسگرهای گازی بر پایۀ نانوساختارهای اکسید نیکل . ۳۴
فصل سوم- مراحل آزمایشگاهی رشد نانوساختارهای اکسید نیکل به روش عملیات حرارتی در اتمسفر اکسیژن و اسپری پایرولیزیز و آمادهسازی لایۀ حسگر گازی
۳-۱ مقدمه …………………………………………………………………………………… ۵۹
۳-۲ انواع روشهای رشد نانوساختارهای اکسید نیکل …………………………………………………………… ۵۹
۳-۳ تهیۀ نانوساختارها به روش اسپری پایرولیزیز …………………………………………………………………… ۶۰
۳-۳-۱ جزئیات دستگاه اسپری پایرولیزیز ……………………………………………………………………………… ۶۰
۳-۳-۲ آمادهسازی زیرلایه …………………………………………………………………………………… ۶۱
۳-۳-۳ تهیۀ محلول ……………………………………………………………………………………………… ۶۲
۳-۳-۴ پارامترهای لایهنشانی …………………………………………………………………………………. ۶۳
۳-۴ تهیۀ لایههای نازک نانوساختار به روش عملیات حرارتی در اتمسفر اکسیژن …………………. ۶۴
۳-۴-۱ کورۀ الکتریکی تیوبی ……………………………………………………………………………………………………. ۶۴
۳-۴-۱-۱ متعلقات کوره …………………………………………………………………………………………………………… ۶۵
۳-۴-۱-۲ سیستم خلأ به کار رفته ……………………………………………………………………………………………. ۶۵
۳-۴-۲ مراحل سنتز نانوساختارهای اکسید نیکل ……………………………………………………………………. ۶۶
۳-۴-۲-۱ تهیۀ قرصهای نیکل ……………………………………………………………………………………………… ۶۷
۳-۴-۲-۲ عملیات حرارتی قرصها …………………………………………………………………………………………… ۶۸
۳-۵ حسگر گازی ………………………………………………………………………………………………. ۶۹
۳-۵-۱ جزئیات دستگاه حسگر گازی ………………………………………………………………………………………. ۷۰
۳-۵-۲ آماده سازی لایه حسگر ………………………………………………………………………………………………… ۷۲
۳-۵-۲-۱ الکترود گذاری …………………………………………………………………………………………………………. ۷۲
فصل چهارم- نتایج و بحث در مورد مورفولوژی و خواص ساختاری نانوساختارهای NiO و نتایج مشخصهیابی حسگرهای گازی ساخته شده بر پایۀ لایههای نازک اکسید نیکل
۴-۱ مقدمه …………………………………………………………………………………… ۷۵
۴-۲ بررسی خواص فیزیکی لایههای نانوساختار اکسید نیکل تهیه شده به روش عملیات حرارتی در اتمسفر اکسیژن . ۷۵
۴-۲-۱ معرفی نمونههای سنتز شده …………………………………………………………… ۷۶
۴-۲-۲ بررسی اثر فاصلۀ قرصها از مرکز ناحیۀ بسیار گرم کوره بر مورفولوژی نمونهها ………… ۷۸
۴-۲-۳ بررسی اثر دما بر مورفولوژی نمونهها …………………………………………………………………………… ۷۹
۴-۲-۴ آنالیز عنصری نمونهها……………………………………………………………………………………………………… ۸۰
۴-۳ بررسی خواص فیزیکی لایههای نانوساختار اکسید نیکل تهیه شده به روش اسپری پایرولیزیز………………………………………………………………………………………………………… ۸۰
۴-۳-۱ مطالعۀ مورفولوژی سطح لایهها …………………………………………………………………………………… ۸۱
۴-۳-۲ مطالعۀ خواص ساختاری لایهها ………………………………………………………………………………… ۸۱
۴-۴ نتایج حاصل از حسگر لایههای نازک NiO سنتز شده به روش اسپری پایرولیزیز …………. ۸۲
۴-۴-۱ زمان پاسخ و بازیابی حسگر لایههای نازک NiO سنتز شده به روش اسپری پایرولیزیز ۸۷
۴-۵ بحث و نتیجهگیری …………………………………………………………………………………………. ۸۸
۴-۵-۱ عملیات حرارتی در اتمسفر اکسیژن …………………………………………………………………………… ۸۹
۴-۵-۲ اسپری پایرولیزیز ………………………………………………………………………………………………………… ۸۹
۴-۵-۳ حسگر گازی …………………………………………………………………………………………………………………. ۸۹
منابع ………………………………………………………………………………………………………. ۹۰
۱ مقدمه
اکسیدهای نیکل ممکن است به صورتهای گوناگون مانند NiO، NiO2، NiO4 و Ni2O3 وجود داشته باشند ]۱[. این اکسیدها به صورت پودرهای سیاه یا سبز رنگ موجود هستند که شکل سیاه آنها از نظر شیمیایی واکنشپذیر است در حالی که شکل سبز آنها بیاثر و دیرگداز میباشد. اکسید مورد نظر ما در این پایان نامه NiO میباشد که به این اکسید، Green nickel oxide، Nickel monoxide و Nickelous oxide هم گفته میشود.
NiO کپهای، مقاومت ویژه ونقطۀ ذوب (حدود C 2000) خیلی بالایی دارد بنابراین میتواند در کاربردهای دمای بالا مورد استفاده قرار بگیرد ]۱[. NiO یکی از معروفترین مواد الکتروکرومیک[۱] بعد از اکسید تنگستن است. به عنوان یک ماده الکتروکرومیک، به سبب بازده الکتروکرومیک ( ) بالا،
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت azarim.ir مراجعه نمایید. |
(۱-۱) |
برگشتپذیری دورهای، پایداری و رنگآمیزی خاکستری که در تکنولوژی پنجرههای هوشمند مفید است مزایای ویژهای دارد ]۲[. NiO یک مادۀ الکتروکرومیک آندی است که میتواند در ترکیب با یک مادۀ الکتروکرومیک کاتدی مانند اکسید تنگستن (WO3) استفاده شود ]۳[.
اکسید نیکل بدون آلایش دارای انرژی گاف نواری مستقیم و پهن در گسترۀ eV 0/4-6/3 و چگالی g/cm3 ۶۷/۶ است. هنگامی که در حضور هوا گرم میشود به خاطر تولید تهیجاهای Ni2⁺ در ساختار NiO، نیمرسانندگی نوعp- نشان میدهد ]۱[. الکترودهای ساخته شده با ذرات NiO نانو بلورین، نسبت به مواد سرامیکی معمولی ظرفیت بالاتری را نشان میدهند. از خواص مغناطیسی اکسید نیکل این است که یک مادۀ آنتیفرومغناطیس میباشد، هنگامی که اندازۀ بلورک از مرتبه چند نانو متر میشود، سوپرپارامغناطیس یا سوپرآنتیفرومغناطیس میشود. در حالت کلی خواص اپتیکی و الکتریکی NiO به استوکیومتری (تناسب عنصری)[۲] و همچنین نقایص ساختاری آن بستگی دارند.
NiO یک مدل نیمرسانا با رسانندگی حفره (نیمرسانای نوع-p) در نظر گرفته میشود. تناسب عنصری NiO تقریباً به وسیلۀ رنگ نمونه نشان داده میشود. رنگ NiO تا حد زیادی به حضور حالتهای ظرفیت بالاتر نیکل حساس است. تهیجاهای کاتیون نیکل و یا اکسیژن میانین در بلورکهای NiO منجر به NiOx غیر استوکیومتری میشود. NiO استوکیومتری یک عایق با مقاومت ویژه از مرتبۀ Ω ۱۰۱۳ در دمای اتاق است و تا حد زیادی به اکسید شدن مقاوم است. پایداری شیمیایی بسیار خوب همراه باخواص اپتیکی، الکتریکی و مغناطیسی جالب، NiO را کاندیدای بسیار خوبی برای اسباب الکتروکرومیک میسازد ]۴[.
NiO به عنوان یک اکسید رسانای شفاف دارای ترکیبی از رسانندگی الکتریکی و شفافیت اپتیکی میباشد. محدودیت کوانتومی الکترونها که به وسیلۀ چاه کوانتومی نانو ساختارها ایجاد میشود از ابزارهای قوی برای کنترل خواص الکتریکی، اپتیکی، مغناطیسی و ترموالکتریک مواد فعال حالت جامد است. اکسید نیکل به عنوان نوعی مادۀ فعال مهم در طی دهههای متوالی مورد تحقیقات گسترده قرار گرفته است. به خاطر اثر حجم، اثر اندازۀ کوانتومی و اثر سطح نانو بلورهای اکسید نیکل، انتظار میرود که نسبت به ذرات با اندازۀ میکرونی NiO دارای خواص بهتر و مفیدتری باشند ]۵[.
اکسید نیکل در اسیدها و محلولهای هیدروکسید آمونیوم قابل حل است. در آب گرم و سرد و محلولهای سوزان حل نمیشود. هنگامی که تا C ۴۰۰ گرم میشود میتواند اکسیژن را جذب کند و به Ni2O3 تبدیل شود. هنگامی که تا C ۶۰۰ گرم میشود دوباره به NiO تبدیل میشود
۱-۲ ساختار
اکسید نیکل دارای ساختارهای آمورف و بلورین میباشد که بسته به مکانیزم به کار رفته برای رشد و شرایط رشد، انواع مختلفی از ساختارهای بلورین برای اکسید نیکل شناسایی شدهاند.
یکی از ساختارهای بلورین اکسید نیکل، ساختار هگزاگونال با ثابتهای شبکه nm 295/0=a و nm 723/0=c است ]۶[. این ساختار در شکل ۱-۱ نشان داده شده است.
شکل ۱-۱: ساختار هگزاگونال
ساختار بلورین دیگر، یک ساختار مکعبی مانند ساختار کلرید سدیم (NaCl) با پارامتر شبکه ۱۹۵/۴=a میباشد ]۷[ که در شکل ۱-۲ نشان داده شده است.
شکل ۱-۲: ساختار مکعبی
۱-۳ خواص الکتریکی و اپتیکی
خواص الکتریکی فیلمهای نازک NiO نشان میدهد که آنها نیمرساناهای نوع-p هستند. مقاومت ویژه این فیلمها میتواند با افزایش غلظت حفره کاهش یابد. کاهش مقاومت ویژه به وسیلۀ افزایش تعداد نقصهای ذاتی مانند تهیجاهای نیکل، اکسیژن میانین و یا به وسیلۀ آلایش با یونهای تک ظرفیت مانند لیتیم میتواند به دست آید ]۸[. یکی از مهمترین خواص اپتیکی و الکتریکی اکسید نیکل خاصیت الکتروکرومیک آن است که به این خاصیت، خاصیت اپتوالکتریکی هم گفته میشود. در همین راستا به معرفی مواد الکتروکرومیک و انواع مواد الکتروکرومیک میپردازیم.
۱-۳-۱ مواد الکتروکرومیک
موادی که قادر هستند خواص اپتیکی خود را به عنوان یک پاسخ به محرک خارجی تغییر دهند به عنوان کروموژنیک[۳] شناخته میشوند. این تغییر در خواص اپتیکی میتواند از طریق پرتودهی با نور (مواد فوتوکرومیک[۴])، تغییر در دما (مواد ترموکرومیک[۵]) و به کار بردن یک ولتاژ الکتریکی (مواد الکتروکرومیک[۶]) اتفاق بیفتد ]۹[ .
اثر الکتروکرومیک برای نخستین بار در سال ۱۹۶۰ در فیلمهای نازک اکسیدهای فات واسطه مانند WO3 و MoO3 کشف شد. هنگامی که یک اختلاف پتانسیل به دو سر یک مادۀ الکتروکرومیک اعمال میشود میتواند در جریان اکسایش و کاهش الکتروشیمیایی خواص اپتیکی خود را تغییر دهد. خواص اپتیکی باید برگشتپذیر باشند، به این معنی که اگر قطبش ولتاژ تغییر داده شود حالت اولیه باید قابل بازیافت باشد. در فرایند الکتروکرومیسم[۷] یک ماده میتواند تحت تأثیر میدان یا جریان الکتریکی اعمال شده تغییر رنگ پایا و برگشتپذیر نشان دهد ]۱۰[. از میان مواد الکتروکرومیک آلی و غیر آلی بسیار، اکسیدهای فات واسطه بیشتر مطالعه شدهاند زیرا آنها تغییر قابل توجهی در استوکیومتری نشان میدهند ]۱۱[.
۱-۳-۲ انواع مواد الکتروکرومیک
مواد الکتروکرومیک دو نوع هستند: ۱- مواد الکتروکرومیک کاتدی که به محض کسب یون یا الکترون تغییر رنگ میدهند. ۲- مواد الکتروکرومیک آندی که به محض از دست دادن یون یا الکترون تغییر رنگ میدهند.
اکسید تنگستن WO3)) یک مادۀ الکتروکرومیک کاتدی است که به محض کسب یون یا الکترون آبی رنگ میشود. اکسید نیکل NiO)) یک مادۀ الکتروکرومیک آندی است که به محض از دست دادن یون یا الکترون خاکستری رنگ میشود. در صورت مع شدن فرایندها این مواد، شفاف میشوند ]۱۲[.
درباره این سایت